جدول جو
جدول جو

معنی ذراریح

ذراریح((ذَ))
جمع ذراح و ذروح، نوعی حشره بالدار به رنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک و شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد، آله کلو
تصویری از ذراریح
تصویر ذراریح
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ذراریح

ذراریح

ذراریح
حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
فرهنگ فارسی عمید

ذراریح

ذراریح
جَمعِ واژۀ ذروح. مشمع ذراریح،مشمعی که بر آن کوفتۀ ذروح طلی کنند. و آن منفط است یعنی ایجاد تاول کند
جَمعِ واژۀ ذُروح و ذرّاح. رجوع به ذروح شود
لغت نامه دهخدا

ذرایح

ذرایح
جمع ذراح و ذروح. نوعی حشره بالدار برنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد آلو کلو. توضیح: مفرد آن کمتر استعمال میشود و جمع متداول است
فرهنگ لغت هوشیار

ذراری

ذراری
جمع ذریه. فرزندان اولاد (انس و جن)، زنان، جمع ذریه، تخمه ها آدمیان و پریان زایک ها
فرهنگ لغت هوشیار

ذراری

ذراری
جَمعِ واژۀ ذُریّه. فرزندان. فرزندان جن و انس، زنان: قرب صد هزار برده از ذراری و جواری ایشان... بدست اهل اسلام افتاد. (ترجمه تاریخ یمینی چ طهران ص 394). قرب صد هزار برده از اطفال و ذراری و جواری آن ولایت فایدت یافتند. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 202). کفار و فجار آن ولایت بقتل می آورد و ذراری و اولاد و اطفال به بردگی می گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی نسخۀ خطی مؤلف ص 26)
لغت نامه دهخدا