- متابع
- محکم و استوار پس رو و پیرو، تبعیت کننده
معنی متابع - جستجوی لغت در جدول جو
- متابع ((مُ بِ))
- پیروی کننده
- متابع
- پیروی کننده، پیرو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیروی، از پی کسی رفتن، دنبال کسی روان شدن، متابعت
متابعت در فارسی: پیروی، همگویی
پیروی کردن، تبعیت کردن
آبشخورها، بن مایه ها، سرچشمه ها
پیاپی در افتادن، پیاپی شدن
جوینده، تحقیق کننده
پیاپی شدن، در پی هم قرار گرفتن
پی در پی، پیاپی، پشت سرهم، یکی پس ازدیگری
متعب ها، آنانکه دچار رنج و تعب شده اند، جمع واژۀ متعب
منبع ها، اصل ها، منشأها، مأخذ ها، جاهای جوشیدن و بیرون آمدن آب از زمین، چشمه ها، جمع واژۀ منبع
مربع ها، بارانهای بهاری، جاهای اقامت در فصل بهار، جمع واژۀ مربع
وحشت و نفرت نماینده خانه تهی، بیزار رویگردان، ترسیده
جمع متعب، جمع متعبه، رنج خیزها رنج گاه ها رنج آوران در غیاث اللغات (متاعب) ( جمع تعب است بر خلاف قیاس) رنج ها ماندگی ها جمع متعب و متعبه
پژوهشگر کسی که در امری تتبع کند تحقیق کننده مطالعه کننده جمع متتبعین
پی در پی و متوالی
جمع مربع، جای ها جایباش ها، خانه های بهاری (در یکی از واژه نامه ها این واژه را برابر با باران های بهاری دانسته اند جمع مربع. بارانهای بهاری، جای بارشهای بهار محلهای اقمات در بهار
جمع مطبع، چاپخانه
جمع منبع، سر چشمگان خاستان جمع منبع: (کشور ایران منابع زیر زمینی بسیار دارد)
پیرو، پردازه
مطیع، خادم، فرمانبردار، پیرو، چاکر، پس رو
پیرو، پیروی کننده، دنبال کننده، مطیع، هر یک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد، تابعی، کنایه از تحت تاثیر
بازگشتن به سوی حق، توبه و بازگشت از گناه
آنچه بتوان خرید یا فروخت، کالا، اسباب، مال
آنکه از او پیروی کنند، آنچه در پی آن بروند