معنی تتابع - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تتابع
تتابع
تتابع
پیاپی درافتادن. (زوزنی). پیاپی شدن. (زوزنی) (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی) (غیاث اللغات) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توالی. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). توالی و پشت هم درآمدن. (فرهنگ نظام) : تتابعت الاخبار اذا جاء بعضها فی اثر بعض. (اقرب الموارد) ، با یکدیگر پس روی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، متناسب و مشابه بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
توابع
توابع
پیرو، پیروی کننده، در علوم ادبی در دستور زبان فارسی، کلمات مهمل و بی معنی که دنبال بعضی از کلمات گفته و نوشته می شود مانند «پَخت» در رخت وپَخت و «پاخت» در ساخت و پاخت
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.