- متألم ((مُ تَءَ لِّ))
- اندوهناک، دردمند
معنی متألم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سخنگو
کسی که از دیگری شکایت کند، دادخواه
کسی که سخن می گوید، تکلم کننده، گوینده، سخن گو، کسی که در علم کلام تبحر دارد، دانشمند علم کلام،
از نام های خداوند، خطیب
متکلم مع الغیر: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص جمع
متکلم وحده: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص مفرد
از نام های خداوند، خطیب
متکلم مع الغیر: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص جمع
متکلم وحده: در دستور زبان علوم ادبی اول شخص مفرد
کسی که علم و هنری را از دیگری فرامی گیرد، دانش آموز
ویژگی کسی که از حادثه و پیشامدی افسرده و دردمند باشد، دردمند، دردناک
بر انگیزنده به برد باری، کودک پیه ناک
دردناک، دردمند، درد یافته درد ناک دردمند درد کشنده دردمند، کسی که بر اثر حادثه و واقعه ای دردمند و افسرده است جمع متالمین
سخن گوینده، گویا، ناطق، گوینده، خطیب، واعظ
دادخواه و شکایت کننده از ظلم
تعلیم گیرنده، آموخته شده