از مبره عربی، نیکوکاری. برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک. عمل خیر. نیکی. اعمال نیک. احسان: تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مبرت... ما نصیب تمام یابی. (کلیله و دمنه). و مبرتهای فراوان واجب داشت. (کلیله و دمنه). مال فراوان بر سبیل مبرت و قضای حق التجاء... بدست او روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 385). ثمرۀ خردمندان امین که حق احسان و مبرت به حسن معاملت نگاه دارند. (مرزبان نامه ص 272). و رجوع به ’مبره’ شود
از مبره عربی، نیکوکاری. برّ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کار نیک. عمل خیر. نیکی. اعمال نیک. احسان: تا هر کسی را مبرتی و نظری و نیکویی فرمایم. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 95). شیر فرمود که اینجا مقام کن تا از... مبرت... ما نصیب تمام یابی. (کلیله و دمنه). و مبرتهای فراوان واجب داشت. (کلیله و دمنه). مال فراوان بر سبیل مبرت و قضای حق التجاء... بدست او روان کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 385). ثمرۀ خردمندان امین که حق احسان و مبرت به حسن معاملت نگاه دارند. (مرزبان نامه ص 272). و رجوع به ’مبره’ شود
خبرپرسنده و بسیار سؤال کننده. (آنندراج). پرسنده و سؤال کننده و سائل. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبنیت (معنی اول) شود، آن که هر چه در دل دارد در میان نهد با کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد)
خبرپرسنده و بسیار سؤال کننده. (آنندراج). پرسنده و سؤال کننده و سائل. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبنیت (معنی اول) شود، آن که هر چه در دل دارد در میان نهد با کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد)
آن که ارادۀ کاری کند در شب و تدبیر آن نماید. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که در شب پی کاری رود. (ناظم الاطباء). آن که ارادۀ کاری کند در شب و تصمیم گیرد. (فرهنگ فارسی معین) ، پیراینده و خشاره کننده خرمابن را. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، شبیخون آورنده بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). شبیخون آورنده بر دشمن، تکلم کننده و اندیشه کننده و تدبیر کننده در شب، ترتیب دهنده و آماده کننده. (ناظم الاطباء)
آن که ارادۀ کاری کند در شب و تدبیر آن نماید. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که در شب پی کاری رود. (ناظم الاطباء). آن که ارادۀ کاری کند در شب و تصمیم گیرد. (فرهنگ فارسی معین) ، پیراینده و خشاره کننده خرمابن را. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، شبیخون آورنده بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). شبیخون آورنده بر دشمن، تکلم کننده و اندیشه کننده و تدبیر کننده در شب، ترتیب دهنده و آماده کننده. (ناظم الاطباء)
نعت مفعولی از تسکیت. ساکت کرده شده. خاموش گردانیده. (از اقرب الموارد). رجوع به تسکیت شود، آخرین تیر و تیر پسین از تیرهای قمار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
نعت مفعولی از تسکیت. ساکت کرده شده. خاموش گردانیده. (از اقرب الموارد). رجوع به تسکیت شود، آخرین تیر و تیر پسین از تیرهای قمار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)
مسجد: تو مشرف تری ز هر مردم همچو بیت الحر ز هر مزکت. (سوزنی رشیدی) یا مزکت آدینه. مسجد جمعه مسجد جامع: با چنین ماه چنین جشن بود همچو در مزکت آدینه سرای. (فرخی)