جدول جو
جدول جو

معنی مبهز - جستجوی لغت در جدول جو

مبهز(مِ هََ)
رجل مبهز، مرد سخت راننده و دورکننده. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبهی
تصویر مبهی
ویژگی هر دارویی که نیروی جنسی را افزایش دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
نامشخص، نامعلوم، ویژگی کار مشکل و پیچیده، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرز
تصویر مبرز
مستراح، مبال، مبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجهز
تصویر مجهز
دارای امکانات و وسایل لازم، تجهیزشده، آماده، مهیا، آماده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبهج
تصویر مبهج
شادی آورنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبرز
تصویر مبرز
فائق، برتر
فرهنگ فارسی عمید
ربوده، چیره زبانزد اختر شناسی سلب شده بقهر ربوده، مبتز چیره بود و بر دو گونه آید: یکی مطلق و این آنست که قویترین کوکبی باشد اندر وقت و بسیارترین شهادتها اندر جای خویش بفلک و ستارگان و حالهایی که از افق اوفتد و دیگر گونه مقید بود و این آنست که هم قوی و خوب حال بود و شهادتهای او بر یک چیزی باشد از آن چیزها که اندر دوازده خانه اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهی
تصویر مبهی
ور نفزا دارویی که قوه باه بیفزاید زیاد کننده قوه باه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دربسته، بیهوش، کار فرو بسته
فرهنگ لغت هوشیار
شادی بخش شادی آفرین شادی بخش شادی آفرین شاد سازنده مسرور کننده. شاد سازنده مسرور کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبهت
تصویر مبهت
حیران کننده و آشفته کننده و مشوش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
فاش کرده شده، نامه بازگشاده ظاهر و روشن، پیدا، پدیدار آبریز، جائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجهز
تصویر مجهز
تجهیز شده، آماده و مهیا شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتز
تصویر مبتز
((مُ تَ))
سلب شده به قهر، ربوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرز
تصویر مبرز
((مُ بَ رِّ))
برجسته، ممتاز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرز
تصویر مبرز
((مَ رَ))
مستراح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبهج
تصویر مبهج
((مُ هِ))
شاد سازنده، مسرور کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
((مُ هَ))
نامعلوم، مجهول، پیچیده، دارای ابهام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجهز
تصویر مجهز
((مُ جَ هِّ))
مهیا کننده اسباب، تجهیزکننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجهز
تصویر مجهز
((مُ جَ هَّ))
تجهیز شده، آماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
دو پهلو، پوشیده، پیچیده، سربسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
Ambiguous, Blurred, Blurry, Cryptic, Inscrutable, Perplexing, Obscure, Indistinct, Mystifying, Nebulous, Puzzling, Shadowy, Vague
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
ambigu, flou, cryptique, indistinct, insondable, mystifiant, nébuleux, obscur, déroutant, déconcertant, ombragé, vague
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
ambiguo, borroso, críptico, indistinto, inescrutable, desconcertante, nebuloso, oscuro, sombrío, vago
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
ambigu, kabur, misterius, tidak dapat dipahami, membingungkan, berkabut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
अस्पष्ट , धुंधला , रहस्यमय , उलझन , अस्पष्ट , भ्रमित करने वाला , उलझनभरा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
ambiguo, sfocato, criptico, indistinto, insondabile, misterioso, nebuloso, oscuro, sconvolgente, sconcertante, ombreggiato, vago
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
niejednoznaczny, zamazany, kryptyczny, niejasny, zagadkowy, zagmatwany, mętny, mylący, mroczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
dubbelzinnig, wazig, cryptisch, onduidelijk, ondoorgrondelijk, verwarrend, nevelachtig, raadselachtig, schaduwrijk, vaag
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
двозначний , розмитий , загадковий , неясний , незбагненний , заплутаний , туманний , невизначений , невизначений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
двусмысленный , размытый , загадочный , неясный , озадачивающий , туманный , сбивающий с толку , неопределенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
mehrdeutig, verschwommen, kryptisch, undeutlich, unerschütterlich, mystifizierend, nebulös, dunkel, verwirrend, rätselhaft, schattig, vage
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
ambíguo, borrado, críptico, indistinto, inescrutável, desconcertante, nebuloso, obscuro, sombrio, vago
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مبهم
تصویر مبهم
belirsiz, bulanık, gizemli, anlaşılmaz, kafa karıştırıcı, gölgeli
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی