جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مبتز

مبتز

مبتز
ربوده، چیره زبانزد اختر شناسی سلب شده بقهر ربوده، مبتز چیره بود و بر دو گونه آید: یکی مطلق و این آنست که قویترین کوکبی باشد اندر وقت و بسیارترین شهادتها اندر جای خویش بفلک و ستارگان و حالهایی که از افق اوفتد و دیگر گونه مقید بود و این آنست که هم قوی و خوب حال بود و شهادتهای او بر یک چیزی باشد از آن چیزها که اندر دوازده خانه اند
فرهنگ لغت هوشیار

مبتز

مبتز
رباینده. رباینده به ستم. (از منتهی الارب) ، ستاره ای که بر احوال مولود بدان استدلال کنند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). در اصطلاح نجوم کوکب صاحب ابتزاز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مبتز چیره بود و بر دوگونه آید: یکی مطلق و این آن است که قویترین کوکبی باشد اندر وقت و بسیارترین شهادتها اندرجای خویش به فلک و ستارگان و حالها که از افق اوفتد. و دیگر گونه مقید بود و این آن است که هم قوی و خوب حال بود و شهادتهای او بر یک چیزی باشد ازآن چیزها که اندردوازده خانه اند. (التفهیم ص 484)
لغت نامه دهخدا

مبرز

مبرز
مستراح، مبال، مَبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز
مبرز
فرهنگ فارسی عمید

مبتر

مبتر
دم بریده، بی فرزند، دشمن، ویران، نارسا بنگرید به مبتر دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم. دم بریده، بی فرزند، ناقص: و بیرون از جزوی چند مبترکه بعد از مدتی مدید بر دست بعضی از مزارعان کوهپایه ها بمن رسیده بود نداشتم
فرهنگ لغت هوشیار

مبرز

مبرز
فاش کرده شده، نامه بازگشاده ظاهر و روشن، پیدا، پدیدار آبریز، جائی
فرهنگ لغت هوشیار