حلق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از محیطالمحیط). محل بلع وگلو و حلق. (ناظم الاطباء). حلق. بلعم. بلعوم. آنجای از گلو که غذا را بلع کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجرای طعام. حلق. (از اقرب الموارد) ، سوراخ مبال و آبریز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سوراخ کاریز. (ناظم الاطباء)
حلق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از محیطالمحیط). محل بلع وگلو و حلق. (ناظم الاطباء). حلق. بلعم. بلعوم. آنجای از گلو که غذا را بلع کند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجرای طعام. حلق. (از اقرب الموارد) ، سوراخ مبال و آبریز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، سوراخ کاریز. (ناظم الاطباء)
کسی که چیزی را کشف و آشکار کند، کسی که چیز تازه ای بیاورد یا کاری بکند که نمونه و سرمشق از دیگران نگرفته باشد، سازندۀ چیزی بی مثل و بی نظیر، پدید آورندۀ هست از نیست، هستی بخش
کسی که چیزی را کشف و آشکار کند، کسی که چیز تازه ای بیاورد یا کاری بکند که نمونه و سرمشق از دیگران نگرفته باشد، سازندۀ چیزی بی مثل و بی نظیر، پدید آورندۀ هست از نیست، هستی بخش