جدول جو
جدول جو

معنی مبرور - جستجوی لغت در جدول جو

مبرور
عنوانی برای فرد فوت کرده، شادروان، پذیرفته شده و مقبول از جانب خدا
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
فرهنگ فارسی عمید
مبرور
نکویی کرده شده، پسندیده، مقبول در نزد خدا
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
فرهنگ لغت هوشیار
مبرور
((مَ))
خوبی دیده، آمرزیده
تصویری از مبرور
تصویر مبرور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مبروره در فارسی مونث مبرور: نیکی یافته نیکفرجام، پذیرفته، بی آک مونث مبرور جمع مبرورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
(دخترانه و پسرانه)
شاد، خوشحال
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بمرور
تصویر بمرور
کم کم آرام آرام بتدریج کم کم: (بمرور ایام)، توضیح لازم الاضافه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شادمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
خودپسند، گرانسر، خودخواه، خودبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
شاد، شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبروص
تصویر مبروص
برص دار، مبتلا به برص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
کسی که به باطل طمع ببندد، فریب خورده، فریفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
در نحو عربی، کلمه ای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد، کلمه ای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضاف الیه واقع شود، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرور
تصویر محرور
کسی که دارای مزاج گرم است، گرم شده از حرارت آتش و تب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبقور
تصویر مبقور
شکافته شکافیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبزور
تصویر مبزور
پر فرزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبروص
تصویر مبروص
پیس اندام پیسی (گویش فرارودی) آنکه به برص مبتلی است پیس اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبروز
تصویر مبروز
باز گشاده
فرهنگ لغت هوشیار
آب سرد آب خنک، نان آب زده سرد شده، آب سرد، نان که بر آن آب ریخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، جر یافته
فرهنگ لغت هوشیار
لاغر، گرم سرشت، خشمگین برافروخته گرم شده (از آتش تب خشم و جز آن) : بهر مزدوران که محروران بدند از ماندگی قرصه کافور کرد از قرصه شمس الضحی. (خاقانی)، گرم مزاج جمع محرورین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
خوشوقت، تازه، خرم
فرهنگ لغت هوشیار
چول گرگ سماروغ مالتی از گیاهان گیاهی است از تیره بالانوفوراسه و از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که انگل ریشه سایر گیاهان میشود. این گیاه در نواحی بحر الرومی و جزیره مالت و شمال افریقا میروید و چون شکل ظاهریش شبیه قارچ است آن را قارچ جزیره مالت هم میگویند. از گرد این گیاه جهت بند آوردن خون استفاده میکنند مسرور طرثوث قارچ مالت قارچ مالته ایرالذئب زب الارض زب الریاح مالته منطاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
فریفته، گول خورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقرور
تصویر مقرور
خنک و سرما زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
((مَ))
پوست کنده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، کسره داده شده، هر یک از سازهای آرشه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محرور
تصویر محرور
((مَ))
گرم شده از تب یا خشم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبروص
تصویر مبروص
((مَ))
آن که به بیماری برص مبتلی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مبرود
تصویر مبرود
((مَ))
سرد شده، آب سرد، نان که بر آن آب ریخته باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسرور
تصویر مسرور
((مَ))
شادمان، خوشحال
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
((مَ))
گول خورده، فریفته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغرور
تصویر مغرور
Conceited, Snooty, Supercilious, Haughty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
presunçoso, arrogante, esnobe, desdenhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
eingebildet, hochmütig, snobistisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
zarozumiały, arogancki, snobistyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی