معنی مبروص - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مبروص
مبروص
- مبروص
- پیس اندام پیسی (گویش فرارودی) آنکه به برص مبتلی است پیس اندام
فرهنگ لغت هوشیار
مبروص
- مبروص
- پیس اندام. (آنندراج). مبتلا به برص و پیسی اندام. (ناظم الاطباء). پیس اندام. مبتلی به برص. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به برص شود
لغت نامه دهخدا
مبرور
- مبرور
- عنوانی برای فرد فوت کرده، شادروان، پذیرفته شده و مقبول از جانب خدا
فرهنگ فارسی عمید
مبرود
- مبرود
- آب سرد آب خنک، نان آب زده سرد شده، آب سرد، نان که بر آن آب ریخته باشند
فرهنگ لغت هوشیار