درپس و درعقب و ازپی و درپی. (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب. پشت سر، آن روی و آن طرف. (ناظم الاطباء) ، به معنی ماسوا نیز آمده. (آنندراج) ، برتر. بالاتر. افزون تر: جهانی کان جهان عاشقان است جهانی ماورای نار و نور است. عطار. پرتو نور از سرادقات جلالش از عظمت ماورای فکرت دانا. سعدی. وصفت کل ملیح کماتحب و ترضی محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی. سعدی. بشر ماورای جلالش نیافت بصر منتهای کمالش نیافت. سعدی
درپس و درعقب و ازپی و درپی. (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب. پشت سر، آن روی و آن طرف. (ناظم الاطباء) ، به معنی ماسوا نیز آمده. (آنندراج) ، برتر. بالاتر. افزون تر: جهانی کان جهان عاشقان است جهانی ماورای نار و نور است. عطار. پرتو نور از سرادقات جلالش از عظمت ماورای فکرت دانا. سعدی. وصفت کل ملیح کماتحب و ترضی محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی. سعدی. بشر ماورای جلالش نیافت بصر منتهای کمالش نیافت. سعدی
سریانی تازی گشته آماس خونی آماسی که ماده آن خون است گونه ای فلقمونیا که در صورت حاصل شود ورم دموی: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق. (مثنوی. چا. خاور. دفتر پنجم ص 307) توضیح این بیت در مثنوی چاپ نیکلسون نیامده
سریانی تازی گشته آماس خونی آماسی که ماده آن خون است گونه ای فلقمونیا که در صورت حاصل شود ورم دموی: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق. (مثنوی. چا. خاور. دفتر پنجم ص 307) توضیح این بیت در مثنوی چاپ نیکلسون نیامده