جدول جو
جدول جو

معنی ماورا - جستجوی لغت در جدول جو

ماورا
پشت سر، آنچه در پشت چیزی قرار دارد
تصویری از ماورا
تصویر ماورا
فرهنگ فارسی عمید
ماورا
(وَ)
درپس و درعقب و ازپی و درپی. (ناظم الاطباء). آنچه پس از چیزی باشد. (از آنندراج). آنچه در پس چیزی قرار دارد. مابعد. عقب. پشت سر، آن روی و آن طرف. (ناظم الاطباء) ، به معنی ماسوا نیز آمده. (آنندراج) ، برتر. بالاتر. افزون تر:
جهانی کان جهان عاشقان است
جهانی ماورای نار و نور است.
عطار.
پرتو نور از سرادقات جلالش
از عظمت ماورای فکرت دانا.
سعدی.
وصفت کل ملیح کماتحب و ترضی
محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی.
سعدی.
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای کمالش نیافت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ماورا
در پس و در عقب و از پی و در پی، آن روی و آنطرف، بمعنی ماسوا نیز آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
ماورا
فراسو، فرا
تصویری از ماورا
تصویر ماورا
فرهنگ واژه فارسی سره
ماورا
آن سو، پشت، فراسو، ورا
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساورا
تصویر ساورا
(پسرانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از داورا
تصویر داورا
(پسرانه)
دشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماورد
تصویر ماورد
(دخترانه)
ماءالورد، گلاب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از راورا
تصویر راورا
خارپشت، جوجه تیغی، زافه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
آنچه واقع شده، آنچه جاری شده، آنچه رخ داده، شرح حال، حادثه، پیشامد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماورد
تصویر ماورد
گلاب، عرق گل، عرقی که از یک قسم گل، معروف به گل محمدی یا گل گلاب می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماشرا
تصویر ماشرا
ورم و آماس دموی در پوست بدن
فرهنگ فارسی عمید
از ما الورد گلاب گلاب: گویی که مشاطه زبر فرق عروسان ماورد همی ریزد باریک بمقدار. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
سریانی تازی گشته آماس خونی آماسی که ماده آن خون است گونه ای فلقمونیا که در صورت حاصل شود ورم دموی: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق. (مثنوی. چا. خاور. دفتر پنجم ص 307) توضیح این بیت در مثنوی چاپ نیکلسون نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاورا
تصویر زاورا
بیچاره، دربدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
اتفاق، حادثه، عارضه، کیفیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماوراء
تصویر ماوراء
((وَ))
پشت سر، آنچه در پس و پشت چیزی قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
((جَ))
سرگذشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماورد
تصویر ماورد
((وَ))
گلاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماورای
تصویر ماورای
فرای
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
Escapades
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
aventures
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
petualangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
অভিযান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
साहसिकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
avventure
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
Abenteuer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
peripecias
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
avonturen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
пригоди
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
приключения
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
przygody
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
peripécias
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماجرا
تصویر ماجرا
모험
دیکشنری فارسی به کره ای