جدول جو
جدول جو

معنی مانیخس - جستجوی لغت در جدول جو

مانیخس
(خُ)
حجاب دماغ و آن دوباشد حجاب صلب و حجاب رقیق و آن دو را مانیخسین گویند و بعضی گفته اند مانیخسین نام حجاب صلب تنها باشد. ام جافیه. ام الغلیظ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مادیس
تصویر مادیس
(پسرانه)
نام پادشاه سکائیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماسیس
تصویر ماسیس
(پسرانه)
نام کوه آرارات
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانیوک
تصویر مانیوک
(دخترانه)
نام گیاهی با ریشه های ضخیم و دارای نشاسته بسیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانیا
تصویر مانیا
(دخترانه و پسرانه)
معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مانیده
تصویر مانیده
مانده، باقی گذاشته، برای مثال نماندم به کین تو مانیده چیز / به رنج اندرم تا جهان است نیز (فردوسی۲ - ۱۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانیدن
تصویر مانیدن
باقی گذاشتن، گذاشتن، رها کردن، ماندن
مانستن مانند بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانیفست
تصویر مانیفست
نوشته ای که در آن، یک گروه یا حزب، نظریات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی و یا ادبی خود را اعلام می کنند، مرام نامه
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان جلگاست که در بخش کوهک شهرستان فیروزآباد واقع و 154 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
کنار گذاشته و ترک کرده و ناتمام کنار گذاشته. (ناظم الاطباء). ترک کرده. مانده. رها کرده. باقی گذاشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
نماندم به کین تو مانیده چیز
به رنج اندرم تا جهان است نیز.
فردوسی.
گرفتند بسیار و بردند نیز
نماند از بد بخت مانیده چیز.
فردوسی.
و رجوع به مانیدن شود، قصور کرده شده. فرو گذاشته. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، گران. ثقیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هیدب، مرد مانیده. (تفلیسی، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
(زِ شَ تَ)
به معنی گذاشتن و ترک کردن و رها کردن. (ناظم الاطباء). ترک کردن. واگذاشتن. واگذار کردن. رها کردن. ماندن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
بجای هر گرانمایه فرومایه نشانیده
نمانیده است ساوی او کرۀ اوت مانیده (کذا).
رودکی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ز خسرو نبد هیچ مانیده چیز
کنون کینه بر کینه بفزود نیز.
فردوسی.
چو بندی بر آن بند بفزود نیز
نبود از بد بخت مانیده چیز.
فردوسی.
کنون هرچه مانیده بود از نیا
ز کین جستن و جنگ و از کیمیا.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 249).
ز تندی گرفتار شد ریونیز
نبوداز بد بخت مانیده چیز.
فردوسی.
مراین معدن خار و خس را بجای
بدین خوش علف گله مانیدمی.
دهخدا.
، فروگذار کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فروگذاشتن. عمل نکردن:
ز پندت نبد هیچ مانیده چیز
ولیکن مرا خود پرآمد قفیز.
فردوسی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
، بازماندن ازکاری یا چیزی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(خَدَ)
به صفت چیزی شدن باشد یعنی مثل و مانند و شبیه چیزی شدن. (برهان) (آنندراج). مانند چیزی شدن. (فرهنگ رشیدی). شبیه و مانند شدن و به صفت چیزی متصف شدن. (ناظم الاطباء). مانستن. ماندن. مشاکلت. مشابهت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). المضارعه، با چیزی مانیدن. (زوزنی). المجانسه، با کسی مانیدن. (تاج المصادربیهقی). تشابه، به هم مانیدن. (زوزنی) :
سراسر به طاوس مانید نر
که جز رنگ چیزی ندارد دگر.
اسدی.
بدان وقت که تن درست بود ترا مانید. (تفسیرکمبریج، از فرهنگ فارسی معین) ، گمراه شدن. (ناظم الاطباء). سرگردان شدن. (از فرهنگ جانسون) ، فراموش کردن. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
سردار و سیاستمدار روم، (157-86 قبل از میلاد) وی فرزند خانواده ای ساده و بی جاه و جلال بود، او با ’متلوس’، یکی از سران اعیان روم درآویخت و خود را قهرمان مردم جلوه گر ساخت و مردم او را به کنسولی و جانشینی ’متلوس’ و سرداری سپاه آفریقا در جنگ با ’جوگورتا’ برگزیدند، او در سال 105 قبل از میلاد بر پادشاه ’نومیدها’ (جوگورتا) پیروز گردید، و سپس با درهم شکستن توتونها در سال 102 قبل از میلاد و ’سیمبرها’ بر وجهۀ ملی خود افزود ولی دستۀ اعیان به ریاست ’سولا’ که در شرق فاتح شده و موجب دور ساختن ماریوس از روم گردیده بود امتیازاتی بدست آوردند، چون ’سولا’ مجدداً از روم بسوی شرق رفت ماریوس به روم بازگشت و مخالفان خود را بکشت و مجدداً به مقام کنسولی رسید ولی هنوز مجلس نمایندگان را با خود موافق نساخته بود که درگذشت، (از لاروس)، و رجوع به تاریخ روم تألیف آلبرماله ترجمه زیرک زاده صص 50-1601 و اعلام تمدن قدیم فوستل دوکلانژ ترجمه نصراﷲ فلسفی شود
لغت نامه دهخدا
(مَءْ)
ناامید و بی امید. (ناظم الاطباء). میئوس. نومید. و رجوع به میئوس و یأس شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ دنس. (متن اللغه). رجوع به دنس شود، جمع واژۀ مدناس. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سلسله جبالی است که امروزه ترکان آن را قراجه داغ (کوههای سیاه) می خوانند و از نزدیکی فرات تا کنار دجله ممتد بوده است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 10)
لغت نامه دهخدا
(یُ)
گیاهی است از تیره فرفیونیان و دارای ریشه های ضخیم و با نشاستۀ بسیار است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 239-241). گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی برافراشته و برخی گونه های درختچه ای و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه ای است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو می باشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج می کنند و ریشه های غده ای شکل آن به مصرف تغذیه می رسد. منهوت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان ورزق است که در بخش داران شهرستان فریدن واقع است و 156 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از خانواده های بزرگ طبقۀ پاتریسیوس روم قدیم است که از آن مردان نامی مانند ’مانلیوس کاپیتولینوس’ و دیگران پدید آمده اند، (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ، ترجمه نصراﷲ فلسفی)
لغت نامه دهخدا
در لگاریتم اعداد، جزو صحیح لگاریتم را مفسر و جزو اعشاری آن را ’مانتیس’ گویند، باتوجه به معنی لگاریتم و صفر و مفسر و مانتیس، همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفر و مانتیس کلیۀ قوای صحیح ده، نیز صفر می باشد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
از مفسران کتب بقراط است. (تاریخ الحکماء قفطی ص 94)
لغت نامه دهخدا
نام عده ای از پادشاهان دانمارک و نروژ که مشهورترین آنان مانیوس هفتم اریکسون (1316-1374م،) است که از سال 1319 تا سال 1343 در نروژ و از سال 1319 تا سال 1365 در سوئد پادشاه بود و اتحاد دو شبه جزیره سوئد و نروژ را تحقق بخشید، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
از اهل لس بس که مورخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیم داشت، پلوتارک در کتاب خود از او نام برده است، (از ایران باستان ج 1 ص 825)
لغت نامه دهخدا
کمون بری. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
نام قصبه ای است در شمال شبه قارۀ هند واقع در ناحیۀ آلمورا استان کومائون و 24هزارگزی شمال باختری آلمورا، این قصبه بسبب خوبی هواو ارتفاع زمین مرکز تفرج و ییلاق سپاهیان انگلیس در دوران تسلط بر هند بود، (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
لغت نامه دهخدا
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود،
بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دریای آزف. (نخبهالدهر دمشقی فهرست ص 23). در مآخذ قدیم از قبیل تقویم البلدان و مقدمۀ ابن خلدون مانیطش ضبط شده است
لغت نامه دهخدا
نام طبیبی یونانی، (از الفهرست ابن الندیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
صحیح لگاریتم را مفسرو جزو اعشاری آنرا مانتیس گویند. توضیح باتوجه بمعنی لگاریتم و صفر مفسر و مانتیس همواره مفسر اعداد از یک تا نه صفرو مانتیس کلیه قوای صحیح ده نیز صفر می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره فرفیونیان که دارای گونه هایی بصورت گیاهان علفی بر افراشته و برخی گونه های درختچه یی و نیز بعضی گونه های درختی است. برگهایش منفرد و یا مرکب پنجه یی است. در حدود 80 گونه از این گیاه شناخته شده که اکثر متعلق به کشورهای برزیل و پرو میباشند. از گونه های مختلف این گیاه کائوچوک استخراج میکنند و ریشه های غده یی شکل آن بمصرف تغذیه میرسد منهوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مانیدن
تصویر مانیدن
((دَ))
گذاشتن و ترک کردن، شبیه و مانند شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانیفست
تصویر مانیفست
((فِ))
بیانیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مانیدن
تصویر مانیدن
شبیه بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مایوس
تصویر مایوس
دلسرد
فرهنگ واژه فارسی سره
بیان نامه، بیانیه، مرام نامه
فرهنگ واژه مترادف متضاد