جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ماسیس

تاسیس

تاسیس
بنیاد نهادن، بنا افکندن، بنیاد نهادن آن، تاسیس خانه آرش افزایی آن است که با افزودن واژه آرش نیز بیفزاید نه آن که واژه پسین باز گوینده آرش واژه پیشین باشد، بنیاد گذاری بنیاد نهادن بنیاد گذاردن پی افکندن بنا کردن، بنیاد گذاری، موسسه، جمع تاسیسات، آوردن کلمه ای که افاده معنیی تازه کند غیر از معنی اول مقابل تاکید. یا حرف تاسیس. (قافیه) الف است که میان آن و میان حرف (روی) یک حرف متحرک باشد مانند اینکه آهن و سترون یا حاصل و مقبل را قافیه کنند
فرهنگ لغت هوشیار

تاسیس

تاسیس
بنا نهادن سازمان، اداره، حکومت، مکتب، نظریه و غیره، استوار کردن، بنیاد کردن، پی افکندن، پایه گذاری، در علوم ادبی در قافیه، الفی که میان آن و حرف رَوی یک حرف متحرک باشد، مثل الف موجود در کلمات «جاهل» و «حامل». رعایت این حرف در قافیه واجب نیست و کلمۀ جاهل یا حامل را با دل می توان قافیه کرد، مقابلِ تاکید، در علوم ادبی در معانی، آوردن کلمه ای که غیر از معنی کلمۀ اول افادۀ معنی تازه ای می کند
تاسیس
فرهنگ فارسی عمید

فاسیس

فاسیس
فرانسوی رخساره چگونگی اشکوب های زمین این واژه را بیرونی در التفهیم در پیوند با ماه و خور به کار برده است فاسیسها بعدهایی است قمر را از شمس که منجمان آن را نگاه دارند. ابوریحان گوید: آنجایها حال گشتن است اندر هوا همچنان که بحران های بیماری را زاویه های هشت سو نگاه دارند از جایگاه قمر باغاز علت بربرجی و نیم فضله تا چنین باشد مه ص قله قف ر که ع شیه ش. و قاسیهایی که قمر را بافتاب باشد اجتماع است و استقبال. و دوازده درجه پیش و پس از هر یکی و چهل و پنج پیش و پس از هر یکی و دو تربیع و چون همه را بتوالی البروج گیری چنین باشد: یب مه ص قله قسح قف قصب ر که رع شیه شمح شس
فرهنگ لغت هوشیار