جدول جو
جدول جو

معنی مانتینه - جستجوی لغت در جدول جو

مانتینه(دِ)
از شهرهای کهن آرکادی است که پیروزی اسپارتها بر ’تبی ها’ی یونان و کشته شدن فرمانده لشکر ’تب’ به نام اپامی نونداس در آنجا موجب شهرت و معروفیت آن شهر گردید. (از لاروس). یکی از بلاد قدیمی آرکادیا بوده است. در سال 418 پیش از میلاد سپاهیان اسپارتا در این محل بر لشکریان آتن غالب شدند و شهر مزبور از این جهت در تاریخ قدیم یونان اهمیت یافته است. (اعلام تمدن قدیم تألیف فوستل دو کولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماستینه
تصویر ماستینه
خوراکی که از ماست و دوغ تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
آرام گرفتن، قرار گرفتن، آرامش، قرار، سکون، سنگینی، وقار
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ)
بمعنی حقیقی و واقعی. (آنندراج). بمعنی راستین باشد که حقیقی است. (برهان) : و این میان (زمین که در میان عالم است) راستینه میان است. (التفهیم).
پر کن صنما هلا قنینه
ز آن آب حیات راستینه.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
شیراز. دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند. (حاشیۀ برهان چ معین). پینو. کشک. شیراز. اقط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ایشان چیزکی بساختند که آلت شبانان باشد از ماستینه و ترف و گلیمی چند و پاره ای پشم رنگ کرده. (تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 144) و جئنا ببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده. (تفسیر ابوالفتوح، از فرهنگ فارسی معین). به این گاو، روغن خر و خرما و ماستینه... (تفسیر ابوالفتوح ج 4 ص 97). و رجوع به اقط و شیراز شود، آش ماست. (ناظم الاطباء). ماست با. سپیدبا. آش ماست. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از راستینه
تصویر راستینه
بمعنی حقیقی و واقعی
فرهنگ لغت هوشیار
آرام گرفتن و سکون آرامش، آسایش، گرانسنگی، آرامش دل آسود گی آرامیدن قرار گرفتن، آرامش قرار سکون قلب، آسایش استراحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قمانینه
تصویر قمانینه
سر ساخته از طمانینه فیس افاده تکبر فیس
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کارتینه
تصویر کارتینه
عنکبوت، تار عنکبوت، کارتند، کارتن، کارتنک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کانتینر
تصویر کانتینر
((نِ))
جعبه فلزی بزرگی با ابعاد استاندارد که کالا در آن قرار داده می شود و آن را وسیله قطار یا کشتی یا هواپیما یا کامیون حمل می کنند، بار گنج، (واژه فرهنگستان)، مجازاً، تریلی، کامیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از راستینه
تصویر راستینه
حقیقت، واقعیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
آرامش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
معوّقٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
Obstructively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
de manière obstructive
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
kwa njia ya kizuizi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
阻碍地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
رکاوٹ ڈالنے والے انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
妨げるように
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
בצורה מעכבת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
อย่างขัดขวาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
engelleyici bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
방해적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
obstructivamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
secara menghalangi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
বাধাস্বরূপে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
बाधक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
in modo ostruzionistico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
hinderlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
перешкоджаючи
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
препятствующе
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
przeszkadzająco
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
de forma obstrutiva
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مانعانه
تصویر مانعانه
obstructief
دیکشنری فارسی به هلندی