جدول جو
جدول جو

معنی مالت - جستجوی لغت در جدول جو

مالت
دانۀ غلات که پس از خیس کردن و جوانه زدن خشک می کنند و دارای دیاستاز، دکسترین، مالتوز و پروتئین است
تب مالت، در پزشکی بیماری واگیردار که به واسطۀ میکروب مخصوصی به انسان و بعضی حیوانات مانند گاو گوسفند و خوک عارض می شود و گاه از حیوانات مریض یا به واسطۀ خوراکی ها و نوشیدنی های آلوده به انسان سرایت می کند و با تب های مکرر به فاصله های منظم ضعف کم خونی و افسردگی روحی همراه است، بروسلوز
تصویری از مالت
تصویر مالت
فرهنگ فارسی عمید
مالت
جزیره ای معظم از مجمع الجزایر کوچکی در دریای روم (مدیترانه) است که میان آفریقا و جزیره سیسیل قرار دارد، این جزیره در سال 870م، بدست مسلمین افتاد و در سال 1090م، بوسیلۀ ’روژه دو سیسیل’ تصرف شدو شارل کینگ آن را در سال 1518 به شوالیه های ’رود’ واگذار کرد، بناپارت در سال 1798م، آن را بتصرف آوردو در سال 1800م، انگلیسها آن را اشغال کردند و آن را تبدیل بیک پایگاه استراتژیک نمودند که در جنگ جهانی دوم اهمیت حیاتی بدست آورده بود، مالت به سال 1964استقلال یافت و در شمار کشورهای مشترک المنافع درآمد، پایتخت این کشور ’والت’ و جمعیت آن بالغ بر 319000 تن می باشد، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
مالت
مرضی عفونی که عاملش را نوعی باکتری بنام میکروکوکوس ملیتنسیس می دانند، علایم کلینیکی این ناخوشی بواسطۀ وجوددرد در اندامها و ترشح عرق فراوان و تب مشخص است، سیر مرض طولانی است و گاهی تا یک سال طول می کشد و بسیار امکان دارد عود کند، وجه تسمیۀ این ناخوشی بواسطۀ شناخته شدن این مرض ابتدا در جزایر بحرالروم (مدیترانه) خصوصاً جزیره مالت است، ولی برخلاف نامش خاص جزیره مالت نیست و در سراسر دنیا دیده می شود چون باکتری عامل این مرض اول دفعه بوسیلۀ بروس کشف گردید، این باکتری را بروسلا می گویند و مرض مالت را بروسلوز نیز می نامند، راه سرایت این مرض از دامها (گاو و گوسفند و بز و خوک) به انسان است که بطور مستقیم با تماس حیوان (مثلاً دوشیدن شیر با دست خراش دار) و یا بواسطۀ ضایعات مخاط از راه مقاربت و یا بطور غیرمستقیم بوسیلۀ شیر و پنیر و آب آلوده به فضولات حیوان و یا از راه تنفس بوسیلۀ گردوغبار به انسان سرایت می کند، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مالت
غلاتی را گویند که کمی جوانه زده باشند، (فرهنگ فارسی معین)، بالاختصاص به جوانۀ جو اطلاق می شود، مالت جو را در پزشکی جهت تقویت عمومی بیمارانی که به فقدان ویتامین ’ث’ دچارند تجویز می کنند که به صورت گرد (پودر) در آب یا در شیر مصرف می شود و یا عصارۀ آن را تجویز می کنند و نیز آب جوی که از مالت تهیه می شود گاه تجویز می گردد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مالت
مرضی عفونی که عاملش را نوعی باکتری بنام میکروکوکوس ملیتنسیس میدانند علائم کلینیکی این ناخوشی بواسطه وجود درد در اندامها و ترشح عرق فراوان و تب مشخصی است، سیر مرض طولانی است و گاهی تا یکسال طول میکشد و بسیار امکان عود کردن آن نیز میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
مالت
جوانه غلات به ویژه جو
تصویری از مالت
تصویر مالت
فرهنگ فارسی معین
مالت
جو، جو جوانه زده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مالک
تصویر مالک
(پسرانه)
ارباب، از نامهای خداوند، آنکه دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مذلت
تصویر مذلت
خوار شدن، خواری و پستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخالت
تصویر مخالت
دوستی کردن با یکدیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالی
تصویر مالی
مربوط به مال مثلاً کمک مالی
پر، لبریز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دالت
تصویر دالت
دالdāl [l]، جرئت، گستاخی، قرب و منزلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماکت
تصویر ماکت
نمونۀ کوچکی از یک وسیله، ساختمان، اتومبیل و موارد دیگر که قبل از شروع پروژۀ ساخت، برای نمایش آن، تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالف
تصویر مالف
آنچه مردم به آن الفت می گیرند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالت
تصویر قالت
سخن، گفتار، سخن شایع میان مردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالش
تصویر مالش
دستمالی، کنایه از تنبیه، مجازات
مالش دادن: مالیدن، مشت مال دادن، کنایه از تنبیه کردن، برای مثال چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵ - ۸۲۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهلت
تصویر مهلت
زمان مشخص برای انجام کاری، فرصت دادن، زمان دادن
مهلت خواستن: زمان خواستن، فرصت طلبیدن
مهلت دادن: زمان دادن، فرصت دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزلت
تصویر مزلت
لغزیدن و افتادن، لغزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایت
تصویر مایت
آنکه نزدیک به مرگ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مالج
تصویر مالج
ماله، افزاری که بنّا با آن گل یا گچ می مالد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حالت
تصویر حالت
وضع، حال و کیفیتی که در کسی یا چیزی وجود دارد، کیفیت، چگونگی، طبع، طور، در تصوف وجد، طرب، در تصوف حال و کیفیتی که بی اختیار به سالک دست می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملالت
تصویر ملالت
به ستوه آمدن، دلتنگی، افسردگی، آزردگی، بیزاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قالت
تصویر قالت
گفتار قال، قال مقابل حال: و قالت و حالت آن بنده همه کرامات گردد
فرهنگ لغت هوشیار
خوراکی از انواع لبنیات که از شیر تهیه کنند. طریقه آن چنین است: شیر را گرم کنند و سپس با اندکی ماست مایه زنند و روی آن را گرم بپوشانند و در جایی نهند تا منعقد گردد بپوشانند و درجایی نهند تا منعقد گردد و سفت شود جغرات: غریبی گرت ماست پیش آورد دو پیمانه آبست و یک چمچه دوغ. (گلستان. قر. 54) یا ماست و موسیر. موسیر را در آب می خوابانند و سپس در ماست داخل کنند. یا از سفیدی ماست تا سیاهی زغال. همه وهمه چیز. یا رنگ کسی مثل ماست پریدن، بر اثر رنج و محنت و مرگ یا شنیدن خبری موحش رنگ از صورتش پریدن: دندانهایش کلید شد، رنگش مثل ماست پرید... یا ماست تو (ی) دهن کسی بودن، از گفتن سخنی در موقع لازم خودداری کردن: وقتی فلانی داشت این میوه ها را بتو قالب می کرد ماست تو دهنت بود که بگویی لک زده هایش را نگذارد ک یا ماست را هم نمی برد. بسیار کند است (چاقو کارد)، یا ماست ها را کیسه کردن، از تهدید کسی ترسیدن جاخوردن: تا صدای من بلند شد پسره ماستها را کیسه کرد و دست از شلوغ بازی برداشت
فرهنگ لغت هوشیار
پر کننده، پر شونده یونانی تازی گشته انگبین در تازی نیامده فرجامین ظینده ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماله
تصویر ماله
ابزاری که بنایان بدان گل بمالند و دیوار خانه را سفید کنند
فرهنگ لغت هوشیار
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)
فرهنگ لغت هوشیار
گسله زبانزد زمین شناسی، کاستی، گناه، لغز لغزش، آک (عیب) در رایانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دالت
تصویر دالت
مونث دال راهنما هادی، آشنایی، ناز، جرات گستاخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از املت
تصویر املت
نیمرو، خوراکی از تخم مرغ و گوجه فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالت
تصویر حالت
وضع، شان، طریقه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی پروشت وشتن (رقص) نرم چون پرواز یکی از هنرهای ترکیبی و آن تجسم و نمایش یک موضوع است بوسیله نوعی رقص علمی و حرکات مشکل همراه با موزیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالق
تصویر مالق
پارسی تازی گشته ماله ماله گلکاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مالش
تصویر مالش
اصطکاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حالت
تصویر حالت
سان، کنونه، فتن
فرهنگ واژه فارسی سره