بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، بغیاز، داد و دهش، جود، عطیّه، جدوا، داشاد، بذل، فغیاز، منحت، برمغاز، عتق، احسان، دهشت، اعطا، داشات، سماحت، صفد برای مثال که من داشن ندارم در خور تو / وگر جان برفشانم بر سر تو (فخرالدین اسعد - ۱۲۳) پاداش، اجر و جزای نیک برای مثال چه کنم گر سفیه به نکوی / نتوان نرم کردن از داشن (لبیبی - ۴۸۸)
بَخشِش، عَطا، کَرَم، دَهِش، بخشیدن چیزی به کسی، بَغیاز، داد و دَهِش، جود، عَطیِّه، جَدوا، داشاد، بَذل، فَغیاز، مِنحَت، بَرمَغاز، عِتق، اِحسان، دَهِشت، اِعطا، داشات، سَماحَت، صَفَد برای مِثال که من داشن ندارم در خور تو / وگر جان برفشانم بر سر تو (فخرالدین اسعد - ۱۲۳) پاداش، اجر و جزای نیک برای مِثال چه کنم گر سفیه به نکوی / نتوان نرم کردن از داشن (لبیبی - ۴۸۸)
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
اتومبیل، هر دستگاه مکانیکی یا الکتریکی مثلاً ماشین ظرف شویی، ابزاری برای اصلاح مو ماشین تحریر: ماشینی دارای دکمه هایی شامل حروف، اعداد و نشانه ها که به وسیلۀ آن مطالب را بر روی کاغذ می نویسند
مازه، ستون فقرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، ستون مهره ها، تیرۀ پشت، پشت مازه
مازه، سُتون فَقَرات، در علم زیست شناسی ستونی مرکب از ۳۳ قطعه استخوان به نام مهره یا فقره که به طور عمودی بر روی هم قرار گرفته و در پشت انسان از زیر گردن تا پایین کمر جا دارد و در میان آن سوراخی است موسوم به مجرای فقراتی که نخاع یعنی دنبالۀ دماغ در آن قرار گرفته و در دو طرف دارای دو سوراخ کوچک تر است که اعصاب نخاعی و شرائین در آن جا دارند، سُتون مُهرِه ها، تیرِۀ پُشت، پُشت مازِه
دریائی منشعب از اقیانوس اطلس که درشمال فرانسه و جنوب بریتانیا واقع است و برای اتصال فرانسه به انگلستان از راه غیرآبی مدتهاست که نقشۀ احداث تونلی را در زیر این دریا فراهم آورده اند، (از لاروس) قسمت جنوب شرقی ’کاستیل جدید’ (اسپانی) و سرزمینی خشک ولم یزرع است که بوسیلۀ ’سروانتس’ نویسندۀ معروف در کتاب ’دون کیشوت’ مشهور و جاودانی شده است، (از لاروس)
دریائی منشعب از اقیانوس اطلس که درشمال فرانسه و جنوب بریتانیا واقع است و برای اتصال فرانسه به انگلستان از راه غیرآبی مدتهاست که نقشۀ احداث تونلی را در زیر این دریا فراهم آورده اند، (از لاروس) قسمت جنوب شرقی ’کاستیل جدید’ (اسپانی) و سرزمینی خشک ولم یزرع است که بوسیلۀ ’سروانتس’ نویسندۀ معروف در کتاب ’دون کیشوت’ مشهور و جاودانی شده است، (از لاروس)
نام موضعی به سیستان بیرون شارستان زرنگ و ظاهراً از محلات ربض بوده. (تاریخ سیستان حاشیۀ ص 335). رجوع به تاریخ سیستان ص 335 و 336 و 338 و 344 و 351 و 364 و 372 و 382 شود. و نیز رجوع به لغت اطمیه در لسان العرب حاشیه ص 20 شود
نام موضعی به سیستان بیرون شارستان زرنگ و ظاهراً از محلات ربض بوده. (تاریخ سیستان حاشیۀ ص 335). رجوع به تاریخ سیستان ص 335 و 336 و 338 و 344 و 351 و 364 و 372 و 382 شود. و نیز رجوع به لغت اطمیه در لسان العرب حاشیه ص 20 شود
عطا. دهشت. دهشته. (فرهنگ اسدی نخجوانی). داشاد. داشات. عطا و بخشش و انعام باشد. (برهان) : ترا نز بهر داشن خواستارم که من خود خواسته بسیار دارم. توئی چشم مرا خورشید روشن مرا دیدار تو باید نه داشن فخرالدین اسعد (ویس ورامین). که من داشن ندارم درخور تو وگر جان را فشانم بر سر تو. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). ، اجر و مکافات نیکی را هم گویند و در زند مرقوم است که داشن نقد و جنسی را گویند که پارسیان در عید و جشنها برسم نذر یا صدقه به فقرا و مساکین بدهند. (برهان). پاداش. اجر و مزد: چکنم گر سفیه را گردن نتوان نرم کردن از داشن. لبیبی. بدین رنج و بدین کردار نیکو ترا داشن دهاد ایزد بمینو. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). تویی چشم مرا خورشید روشن مرا دیدار تو باید نه داشن. فخرالدین اسعد (ویس و رامین)
عطا. دهشت. دهشته. (فرهنگ اسدی نخجوانی). داشاد. داشات. عطا و بخشش و انعام باشد. (برهان) : ترا نز بهر داشن خواستارم که من خود خواسته بسیار دارم. توئی چشم مرا خورشید روشن مرا دیدار تو باید نه داشن فخرالدین اسعد (ویس ورامین). که من داشن ندارم درخور تو وگر جان را فشانم بر سر تو. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). ، اجر و مکافات نیکی را هم گویند و در زند مرقوم است که داشن نقد و جنسی را گویند که پارسیان در عید و جشنها برسم نذر یا صدقه به فقرا و مساکین بدهند. (برهان). پاداش. اجر و مزد: چکنم گر سفیه را گردن نتوان نرم کردن از داشن. لبیبی. بدین رنج و بدین کردار نیکو ترا داشن دهاد ایزد بمینو. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). تویی چشم مرا خورشید روشن مرا دیدار تو باید نه داشن. فخرالدین اسعد (ویس و رامین)
جاشن و کاشن نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند و در این کتاب (تاریخ سیستان) باز هم مورد دارد لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است و آیا با گاف فارسی یا کاف دیگر، چه کاف را در تعریب تبدیل بجیم کرده اند مثل کردو جرد و پهرک و فهرج و غیره. (تاریخ سیستان، حاشیۀ ص 20) : بسیار مردم بکشتند گبر و مسلمان و غارت کردند و بکاشن شدند، خانه کاشن حصار داشتند بستدند و گروهی مردم کشتند. (تاریخ سیستان ص 369)
جاشن و کاشن نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند و در این کتاب (تاریخ سیستان) باز هم مورد دارد لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است و آیا با گاف فارسی یا کاف دیگر، چه کاف را در تعریب تبدیل بجیم کرده اند مثل کردو جرد و پهرک و فهرج و غیره. (تاریخ سیستان، حاشیۀ ص 20) : بسیار مردم بکشتند گبر و مسلمان و غارت کردند و بکاشن شدند، خانه کاشن حصار داشتند بستدند و گروهی مردم کشتند. (تاریخ سیستان ص 369)
آلتی است آهنی، آهنگران آهنی را که گرم بدان میگیرند و گاهی چیز محکم را بدان به زور کشند، و آهنی را نیز گویند که فتیله تفنگ را در آن محکم کنند و آتش بر تفنگ زنند
آلتی است آهنی، آهنگران آهنی را که گرم بدان میگیرند و گاهی چیز محکم را بدان به زور کشند، و آهنی را نیز گویند که فتیله تفنگ را در آن محکم کنند و آتش بر تفنگ زنند
نوعی انگدان که معطر است و در مناطق کوهستانی اروپای مرکزی میروید. گیاهی است دایمی که بارتفاع 2 متر هم میرسد و شاخ و برگش کم و برگهایش سبز بریده بریده میباشد. گلهایش زرد مایل بسبز و میوه اش تخم مرغی است. ریشه اش خاکستری رنگ و نرم و خوشبو و تلخ مزه است و چون اندامهای این گیاه طعم ادویه یی دارند برای چاشنی اغذیه بکار میروند و در طب نیز برای زیاد کردن ادرار مصرف میشوند انجدان رومی انگدان رومی انگژد رومی لیفسطیقون. یا کاشن رومی. گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش دارای بریدگیهای زیاد و رنگ گلهایش سفید یا قرمز است. این گیاه در اماکن خشک اروپای جنوبی میروید. ریشه اش در طب قدیم بعنوان دوای صرع تجویز میشده است حرای رومی سیسالیوس ساسالیوس سسالی
نوعی انگدان که معطر است و در مناطق کوهستانی اروپای مرکزی میروید. گیاهی است دایمی که بارتفاع 2 متر هم میرسد و شاخ و برگش کم و برگهایش سبز بریده بریده میباشد. گلهایش زرد مایل بسبز و میوه اش تخم مرغی است. ریشه اش خاکستری رنگ و نرم و خوشبو و تلخ مزه است و چون اندامهای این گیاه طعم ادویه یی دارند برای چاشنی اغذیه بکار میروند و در طب نیز برای زیاد کردن ادرار مصرف میشوند انجدان رومی انگدان رومی انگژد رومی لیفسطیقون. یا کاشن رومی. گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش دارای بریدگیهای زیاد و رنگ گلهایش سفید یا قرمز است. این گیاه در اماکن خشک اروپای جنوبی میروید. ریشه اش در طب قدیم بعنوان دوای صرع تجویز میشده است حرای رومی سیسالیوس ساسالیوس سسالی
جای امن، پناهگاه و جای سلامت پناهگاه بولجار خرسند گاه شادیپناه، آستانه پیشوا جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود. یا مامن رضا. جای امن و خشنودی: امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا. (سعدی)، مشهد رضوی
جای امن، پناهگاه و جای سلامت پناهگاه بولجار خرسند گاه شادیپناه، آستانه پیشوا جای امن جای سلامت پناهگاه: و مستعدان حصول معرفت را از تیه حیرت و بیدای جهالت بمرتع عرفان ومامن ایمان اوراه نمود. یا مامن رضا. جای امن و خشنودی: امروز کس نشان ندهد بر بسیط خاک مانند آستان درت مامن رضا. (سعدی)، مشهد رضوی