جدول جو
جدول جو

معنی ماساژ - جستجوی لغت در جدول جو

ماساژ
مالش دادن ماهیچه های بدن که به منظور رفع خستگی، رفع اختلال یا حفظ سلامتی انجام می شود
تصویری از ماساژ
تصویر ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
ماساژ
مشت و مال، مالش، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، ماساژ یکی از وسایل آرام کردن درد است، بوسیلۀ ماساژ ترشحات مرضی که در نسج سلولی زیر جلدی جمع شده به داخل سیاه رگها (وریدها) و رگهای لنفاتیک رانده می شود، پس از اینکه عمل اورام سلولی در تولید دردهایی نظیر سیاتیک و نورالژی های مختلف مسلم گردید بر اهمیت این روش درمان افزوده شد، (از درمان شناسی ج 1 تألیف دکتر محمد علی غربی)، و رجوع به همین مأخذ شود
لغت نامه دهخدا
ماساژ
مالش، مشت و مال
تصویری از ماساژ
تصویر ماساژ
فرهنگ لغت هوشیار
ماساژ
مالش بدن کسی با سر انگشتان دست جهت رفع خستگی او، مشت و مال
تصویری از ماساژ
تصویر ماساژ
فرهنگ فارسی معین
ماساژ
مشت و مال
تصویری از ماساژ
تصویر ماساژ
فرهنگ واژه فارسی سره
ماساژ
مالش، مشت ومال
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
مکان وسیع سرپوشیده ای که در دو طرف یا گرداگرد آن مغازه، کارگاه یا دفتر کار وجود دارد
فرهنگ فارسی عمید
به یونانی اسم مغز سراست، (تحفۀ حکیم مؤمن) (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
ناحیه ای است در گیلان و از جنوب به ماسوله و از مشرق به فومن و از شمال به شاندرمن و از مغرب به خلخال محدود است، طول آن از مغرب به مشرق 38 و عرض آن از شمال به جنوب 12 هزارگز می باشد، هوای آن سالمتر از نقاط دیگر گیلان است، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 277)، یکی از دهستانهای بخش ’ماسال شاندرمن’ است که در شهرستان خمسۀ طوالش واقع است، این دهستان از طرف شمال بدهستان شاندرمن و از باختر به سلسله جبال طالش - که بین خلخال و طالش واقع شده است - و از جنوب به بلوک تنیان فومن و از مشرق به دهستان کسگر محدود است، قسمت خاوری دهستان جلگه و قسمت باختری آن کوهستانی مستور از جنگل انبوه است، این دهستان از 21 آبادی بزرگ و کوچک و چندین مزرعه تشکیل شده جمع نفوس آن در حدود 8500 نفر است، مرکز دهستان ’بازار ماسال’ است که در اراضی قریۀ چلمه سرا واقع است، روزهای شنبه بازار عمومی دارد، آب مزروعی اکثر قراء دهستان از رودخانه ماسال و برخی از قراء استخر و چشمه سارهای محلی است، محصول عمده دهستان برنج و مختصر ابریشم و لبنیات است، قراء مهم دهستان ماسال به شرح زیر است: بازار ماسال، وشمه سرا، طاسکوه، چسلی، دوله ملال، مرکیه، که دارای ساختمان معظمی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
نام یکی از طوایفی است که در حوالی بحر خزر سکنی داشته اند و همان ماگوگ مزبور در توریه و مأجوج مسطوردر قرآن است. (التدوین). و رجوع به ماساژتها شود
لغت نامه دهخدا
بازار سرپوشیده که دو در دارد دخول و خروج را
لغت نامه دهخدا
نهی) مخفف میاسای باشد که منع از آسوده بودن باشد یعنی آسوده مباش، (برهان)، مخفف میاسای یعنی آسوده مباش، (آنندراج)، دوم شخص مفرد نهی از آسودن، آسایش مکن
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بیلوار است که در بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع است و 393 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
گذرگاه، بازارچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاساژ
تصویر کاساژ
فرانسوی شکست (انکسار)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسای
تصویر ماسای
دوم شخص مفرد نهیاز آساییدن و آسودن آسایش مکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماساژور
تصویر ماساژور
((ژُ))
کسی که کارش ماساژ دادن دیگران است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
معبر، گذرگاه، بازار سرپوشیده که دو طرف آن مغازه وجود دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پاساژ
تصویر پاساژ
تیمچه
فرهنگ واژه فارسی سره
بازارچه، تیمچه، راهرو، گذرگاه، معبر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
Massage
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
masser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
این واژه کاربرد پسوندی دارد و به معنای مثل و مانند است
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیرون بشم نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
masajear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
মালিশ করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
मालिश करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
massaggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
масажувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
massieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
masseren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
массировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
masować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
massagear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ماساژ دادن
تصویر ماساژ دادن
memijat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی