که خوی و سیرت مار دارد. موذی: این خیره کشی است مارسیرت و آن زیربریست موش دندان. خاقانی. این مارسیرتان بره آیند وقت مرگ آید بلی بره چو سرآید زمان مار. ابن یمین
که خوی و سیرت مار دارد. موذی: این خیره کشی است مارسیرت و آن زیربریست موش دندان. خاقانی. این مارسیرتان بره آیند وقت مرگ آید بلی بره چو سرآید زمان مار. ابن یمین
به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان). مادندر را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). مادندر یعنی نامادری. (انجمن آرا) : چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره. مولوی (از فرهنگ جهانگیری). ، در بعضی از نسخ به معنی دایه مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). بعضی به معنی دایه گفته اند. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا). دایه و مرضعه. (ناظم الاطباء) ، به معنی مادرخوانده هم بنظر آمده است. (برهان)
به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان). مادندر را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). مادندر یعنی نامادری. (انجمن آرا) : چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره. مولوی (از فرهنگ جهانگیری). ، در بعضی از نسخ به معنی دایه مرقوم است. (فرهنگ جهانگیری). بعضی به معنی دایه گفته اند. (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا). دایه و مرضعه. (ناظم الاطباء) ، به معنی مادرخوانده هم بنظر آمده است. (برهان)
فیزیکدان فرانسوی (1620-1684م.) است که درباره قابلیت تراکم گازها مطالعات دقیقی کرده و قانون: ’در دمای ثابت، ظرفیت یک تودۀ گازی به نسبت معکوس فشارش تغییر می کند’ را کشف کرد که به نام خود او مشهور است. (از لاروس)
فیزیکدان فرانسوی (1620-1684م.) است که درباره قابلیت تراکم گازها مطالعات دقیقی کرده و قانون: ’در دمای ثابت، ظرفیت یک تودۀ گازی به نسبت معکوس فشارش تغییر می کند’ را کشف کرد که به نام خود او مشهور است. (از لاروس)
مارفش، مارسا، از نامهای ده آک است که او را عربان ضحاک خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، لقب ضحاک است، (آنندراج) (انجمن آرا)، ضحاک ماران را گویند، (برهان)، مارفش، لقب ضحاک، (فرهنگ رشیدی)، ضحاک ظالم، (ناظم الاطباء) : که گاو سار فریدون به مارسار چه کرد به تازیانه همی کرد شاه در هیجا، سوزنی، چو گاو سار فریدون بدید کز سر او بخاک شد سر ده آک مارسار نهان، سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)، و رجوع به مارسا و مارفش شود
مارفش، مارسا، از نامهای ده آک است که او را عربان ضحاک خوانند، (فرهنگ جهانگیری)، لقب ضحاک است، (آنندراج) (انجمن آرا)، ضحاک ماران را گویند، (برهان)، مارفش، لقب ضحاک، (فرهنگ رشیدی)، ضحاک ظالم، (ناظم الاطباء) : که گاو سار فریدون به مارسار چه کرد به تازیانه همی کرد شاه در هیجا، سوزنی، چو گاو سار فریدون بدید کز سر او بخاک شد سر ده آک مارسار نهان، سوزنی (از فرهنگ جهانگیری)، و رجوع به مارسا و مارفش شود
با سری چون سر مار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، آنکه یا آنچه سری چون مار دارد، که سرش شبیه مار است، مارسر: و یا همچنان کشتی مارسار که لرزان بود مانده اندر سنار، عنصری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، علی آنکه چون مور شد عمرو عنتر ز بیم قوی نیزۀ مارسارش، ناصرخسرو، ، حیوانی افسانه ای که گویند مانند آدمی است بشکل مار، (از نزههالقلوب، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
با سری چون سر مار، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، آنکه یا آنچه سری چون مار دارد، که سرش شبیه مار است، مارسر: و یا همچنان کشتی مارسار که لرزان بود مانده اندر سنار، عنصری (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، علی آنکه چون مور شد عمرو عنتر ز بیم قوی نیزۀ مارسارش، ناصرخسرو، ، حیوانی افسانه ای که گویند مانند آدمی است بشکل مار، (از نزههالقلوب، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
سرود ملی فرانسه، تصنیف روژه د لیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این سرود در سال 1792 میلادی بوسیلۀ یک افسر نظامی برای قشون ’رن’ ساخته شده بود و بعدها (1795 و 1879) پایۀ اتحاد و اتفاق ملت فرانسه قرار گرفت. (از لاروس)
سرود ملی فرانسه، تصنیف روژه دُ لیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). این سرود در سال 1792 میلادی بوسیلۀ یک افسر نظامی برای قشون ’رن’ ساخته شده بود و بعدها (1795 و 1879) پایۀ اتحاد و اتفاق ملت فرانسه قرار گرفت. (از لاروس)
افسونگرمار، (ناظم الاطباء)، که مار گیرد، مار گیرنده، مارافسای، مارافسار، مارافسان، افسونگر، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، حاو، حواء، (منتهی الارب) : مار است این جهان وجهانجوی مارگیر از مارگیر مار برآرد همی دمار، عمارۀ مروزی (از امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1384)، گر از دشت قحطان یکی مارگیر شودمغ ببایدش کشتن به تیر، فردوسی، مارگیری رفت سوی کوهسار تا بگیرد او به افسونهاش مار، مولوی، مار است حرص دنیا دنبال آن مرو دانی که چیست عاقبت حرص مارگیر، ؟ (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 145)، تکیه بر مال جهان هرگز کسی چون من نکرد مال من چون مار گشت و من بسان مارگیر، (امثال و حکم ایضاً)، - امثال: مارگیر را آخر مار کشد، نظیر: سبو به راه آب می شکند، (امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1387)، ، کسی که مارهای زنده را بگیرد و در جعبه ها کند و با معرکه گیری و نشان دادن آنها بمردم روزگار گذراند، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از محیل و مکار، (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : حرف زنار سر زلف تو ورد زاهد است از کجا این مارگیر آموخت افسون مرا، ملامحمدصالح شوشتری (از آنندراج)، آخر رقیب سالوس آن طرۀ رسا را ترسم بدست آرد از لب که مارگیر است، اسماعیل ایما (از آنندراج)، ، یکی از گونه های کبر، توضیح اینکه این گیاه را ’خیارشنگ’ نیز نامند، (فرهنگ فارسی معین)
افسونگرمار، (ناظم الاطباء)، که مار گیرد، مار گیرنده، مارافسای، مارافسار، مارافسان، افسونگر، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، حاو، حواء، (منتهی الارب) : مار است این جهان وجهانجوی مارگیر از مارگیر مار برآرد همی دمار، عمارۀ مروزی (از امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1384)، گر از دشت قحطان یکی مارگیر شودمغ ببایدش کشتن به تیر، فردوسی، مارگیری رفت سوی کوهسار تا بگیرد او به افسونهاش مار، مولوی، مار است حرص دنیا دنبال آن مرو دانی که چیست عاقبت حرص مارگیر، ؟ (امثال و حکم دهخدا ج 1 ص 145)، تکیه بر مال جهان هرگز کسی چون من نکرد مال من چون مار گشت و من بسان مارگیر، (امثال و حکم ایضاً)، - امثال: مارگیر را آخر مار کشد، نظیر: سبو به راه آب می شکند، (امثال و حکم دهخدا، ج 3 ص 1387)، ، کسی که مارهای زنده را بگیرد و در جعبه ها کند و با معرکه گیری و نشان دادن آنها بمردم روزگار گذراند، (فرهنگ فارسی معین)، کنایه از محیل و مکار، (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : حرف زنار سر زلف تو ورد زاهد است از کجا این مارگیر آموخت افسون مرا، ملامحمدصالح شوشتری (از آنندراج)، آخر رقیب سالوس آن طرۀ رسا را ترسم بدست آرد از لب که مارگیر است، اسماعیل ایما (از آنندراج)، ، یکی از گونه های کبر، توضیح اینکه این گیاه را ’خیارشنگ’ نیز نامند، (فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 36 هزارگزی جنوب باختری اهواز، کنار رود خانه کارون و 18 هزارگزی باختر راه آبادان به اهواز واقع است، دشتی گرمسیر و دارای 500 تن سکنه است، آب آنجا ازکارون بوسیلۀ موتور تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت است، راه آن در تابستان اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 36 هزارگزی جنوب باختری اهواز، کنار رود خانه کارون و 18 هزارگزی باختر راه آبادان به اهواز واقع است، دشتی گرمسیر و دارای 500 تن سکنه است، آب آنجا ازکارون بوسیلۀ موتور تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل اهالی زراعت است، راه آن در تابستان اتومبیل رو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دیدن مارگیر در خواب، بر زندگی آلوده و معاشرت با افراد فاسد دلالت دارد و ممکن است به رفتار نرم و آرام با دشمنان و راضی کردن آنها نیز تعبیر شود. خالد بن علی بن محد العنبری
دیدن مارگیر در خواب، بر زندگی آلوده و معاشرت با افراد فاسد دلالت دارد و ممکن است به رفتار نرم و آرام با دشمنان و راضی کردن آنها نیز تعبیر شود. خالد بن علی بن محد العنبری