- ماردارو
- یکی از گونه های فاشرا میباشد
معنی ماردارو - جستجوی لغت در جدول جو
- ماردارو
- فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سفیدتاک، سیاه دارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون، بروانیا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مانداروی تلخ. مریم نخودی
پادزهر، پازهر، داروی ضد زهر
گاویزن، ماده ای شبیه زردۀ تخم مرغ که از میان زهرۀ گاو به دست می آوردند، مهرۀ زهرۀ گاو
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
اندرزا، جاویزن، گاوسنگ، گاوزهره، گاوزهرج
گیاهی است علفیو یکساله از تیره لبدیسان (نعناعیان) که ارتفاعش بین 20 تا 50 سانتیمتر است و در مناطق بحرالرومی و ایران بحات وحشی میروید. برای این گیاه اثر مدر در کتب دارویی ذکر شده است صنوبر الارض زرعا عرصف کرفشا جوده کمفطوس. کمافیطوس کماشیتوس یرسروسی ککرونده صنوبر کاذب خمافیطوس یرچامی قمفطش قمفطیس عرسف خمابیطوس خامانیطس تخم کرفس رومی جانت قبطه خامافیطس کمابیطوس
حاملگی، آبستنی
حسابدار، محاسب
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها،برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها،
Gestation
беременность
Schwangerschaft
вагітність
gestação
gravidanza
gestación
gestation
zwangerschap
การตั้งครรภ์
kehamilan
गर्भावस्था
הֵרָיוֹן
ujauzito
গর্ভাবস্থা