یاجوج، در تورات و روایات اسلامی یکی از دو قبیلۀ کوتاه قدی که در پشت کوه های قفقاز مسکن داشته اند و ذوالقرنین به روایتی کورش یا اسکندر در برابر هجوم آن ها سدی بنا کرد، یأجوج و مأجوج
یاجوج، در تورات و روایات اسلامی یکی از دو قبیلۀ کوتاه قدی که در پشت کوه های قفقاز مسکن داشته اند و ذوالقرنین به روایتی کورش یا اسکندر در برابر هجوم آن ها سدی بنا کرد، یأجوج و مأجوج
که پایش در دام گرفتار شده باشد. (از متن اللغه). آهوی به پای بدام افتاده. مقابل میدی ّ یعنی آهوی دست به دام درافتاده. (یادداشت مؤلف) ، قچقار که پوست آن را از پا به جانب سر کشیده باشند و گر از سر به جانب پا باشد مزقوق است. (فرهنگ خطی). پوست کنده شده از پا و دست. (از ناظم الاطباء) ، که از درد پا شکوه کند. رجل، فهو مرجول، شکا رجله. (متن اللغه)
که پایش در دام گرفتار شده باشد. (از متن اللغه). آهوی به پای بدام افتاده. مقابل میدی ّ یعنی آهوی دست به دام درافتاده. (یادداشت مؤلف) ، قچقار که پوست آن را از پا به جانب سر کشیده باشند و گر از سر به جانب پا باشد مزقوق است. (فرهنگ خطی). پوست کنده شده از پا و دست. (از ناظم الاطباء) ، که از درد پا شکوه کند. رَجل، فهو مرجول، شکا رِجْلَه. (متن اللغه)
مخفف ماخولیا و ماخولیامخفف مالن خولیا بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد وترجمه خلط سیاه بود و چون این مرض سوداوی است تسمیۀ آن به اسم مادۀ آن کرده اند و مالیخولیا غلط عوام است، مالنخ مخفف آن است، (از آنندراج) : کی بود جز شاهد و می رند را دیگر خیال زاهد ماخول هر دم در خیال دیگر است، اسیر لاهیجی (از آنندراج)
مخفف ماخولیا و ماخولیامخفف مالن خولیا بمعنی مرضی که در دماغ بهم می رسد وترجمه خلط سیاه بود و چون این مرض سوداوی است تسمیۀ آن به اسم مادۀ آن کرده اند و مالیخولیا غلط عوام است، مالنخ مخفف آن است، (از آنندراج) : کی بود جز شاهد و می رند را دیگر خیال زاهد ماخول هر دم در خیال دیگر است، اسیر لاهیجی (از آنندراج)
ابونصر پدر باجول و دیگر پیوستگان ایشان از تیرمردان بوده اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 144). و ابونصر تیرمردانی پدر باجول در روزگارفتور آنرا (اسپیدز را عمارت کرد. (ایضاً ص 158)
ابونصر پدر باجول و دیگر پیوستگان ایشان از تیرمردان بوده اند. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 144). و ابونصر تیرمردانی پدر باجول در روزگارفتور آنرا (اسپیدز را عمارت کرد. (ایضاً ص 158)
گلوبنده و مردی قوی اندام و کارکن باشد، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، به معنی شکم خواره و پرخور هم آمده است، (برهان) (از ناظم الاطباء) : قلیه کردم زود و آوردمش پیش تا بخوردند آن دو ماکول نهنگ، علی قرط (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، ، هرچیز که بر گلو بندند همچون رسن و طناب، (برهان)، هرچیز که بر گلو بندند مانند ریسمان و طناب و جز آن، (ناظم الاطباء)، اینکه در برهان می نویسد: ’هرچیز که بر گلو بندند ... ’ غلط است، گلوبنده را که به معنی شکم پرست است به معنی بستۀ به گلو تصور کرده است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، معنی ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تحریف کرده به معنی رسن و طناب گرفته اند و بعضی خود کلمه را به صورت ’مالول’ آورده اند، (فرهنگ فارسی معین)، در نسخۀ لغت فرس متعلق به آقای نخجوانی آمده: ’ماکول گلوبنده و بسیارخوار بود’، درنسخۀ لغت فرس چ هرن آمده: ’ماکول گلوبنده باشد یعنی بسیارخوار’ و ظاهراً همین معنی صحیح است، چه شاهد مذکور از علی قرط آن را تأیید می کند، و بعدها ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تصحیف کرده اند ... مؤلف برهان هر دو معنی را آورده است، جهانگیری و رشیدی ’مالول’ به این معنی (و معنی غلامی که مرتبۀ بزرگ یافته باشد و رئیس غلامان بود) آورده اند و رشیدی پس از نقل اقوال مختلف گوید: ’حاصل آنکه در این لغت اضطراب بسیار و اختلاف بیشمار کرده اند، واﷲ اعلم’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به مالول شود، غلامی را نیز گویند که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد و به این معنی به جای کاف لام هم هست، (برهان)، غلامی را گویند که به مرتبۀ بزرگ رسیده باشد و در فرهنگ جهانگیری آمده که صاحبان فرهنگ تفصیل آن را کلوبنده نوشته اند به کاف عربی چه کلو به معنی بزرگ است و هندوشاه و حافظ اوبهی گلوبند را به کاف فارسی دانسته و به رسن تفسیر کرده اند و حال آنکه ایشان را غلط عظیم افتاده، اما شمس فخری ماکول به معنی رسن آورده ... و در نسخۀ وفائی به معنی پرخوار و اکول گفته است و در نسخۀ میرزا ’مالول’ شکم بنده و بندۀ بلند مرتبه معنی کرده حاصل آنکه در این لغت اختلاف بیشمار کرده اند واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج)، ’گلوبنده’ را درمعنی اول لغت ’کلوبنده’ یعنی بزرگ بنده و بندۀ بلند مرتبه خوانده و چنین معنی کرده اند، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به معنی اول و کلو شود
گلوبنده و مردی قوی اندام و کارکن باشد، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، به معنی شکم خواره و پرخور هم آمده است، (برهان) (از ناظم الاطباء) : قلیه کردم زود و آوردمش پیش تا بخوردند آن دو ماکول نهنگ، علی قرط (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 316)، ، هرچیز که بر گلو بندند همچون رسن و طناب، (برهان)، هرچیز که بر گلو بندند مانند ریسمان و طناب و جز آن، (ناظم الاطباء)، اینکه در برهان می نویسد: ’هرچیز که بر گلو بندند ... ’ غلط است، گلوبنده را که به معنی شکم پرست است به معنی بستۀ به گلو تصور کرده است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، معنی ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تحریف کرده به معنی رسن و طناب گرفته اند و بعضی خود کلمه را به صورت ’مالول’ آورده اند، (فرهنگ فارسی معین)، در نسخۀ لغت فرس متعلق به آقای نخجوانی آمده: ’ماکول گلوبنده و بسیارخوار بود’، درنسخۀ لغت فرس چ هرن آمده: ’ماکول گلوبنده باشد یعنی بسیارخوار’ و ظاهراً همین معنی صحیح است، چه شاهد مذکور از علی قرط آن را تأیید می کند، و بعدها ’گلوبنده’ را به ’گلوبند’ تصحیف کرده اند ... مؤلف برهان هر دو معنی را آورده است، جهانگیری و رشیدی ’مالول’ به این معنی (و معنی غلامی که مرتبۀ بزرگ یافته باشد و رئیس غلامان بود) آورده اند و رشیدی پس از نقل اقوال مختلف گوید: ’حاصل آنکه در این لغت اضطراب بسیار و اختلاف بیشمار کرده اند، واﷲ اعلم’، (از حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به مالول شود، غلامی را نیز گویند که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد و به این معنی به جای کاف لام هم هست، (برهان)، غلامی را گویند که به مرتبۀ بزرگ رسیده باشد و در فرهنگ جهانگیری آمده که صاحبان فرهنگ تفصیل آن را کلوبنده نوشته اند به کاف عربی چه کلو به معنی بزرگ است و هندوشاه و حافظ اوبهی گلوبند را به کاف فارسی دانسته و به رسن تفسیر کرده اند و حال آنکه ایشان را غلط عظیم افتاده، اما شمس فخری ماکول به معنی رسن آورده ... و در نسخۀ وفائی به معنی پرخوار و اکول گفته است و در نسخۀ میرزا ’مالول’ شکم بنده و بندۀ بلند مرتبه معنی کرده حاصل آنکه در این لغت اختلاف بیشمار کرده اند واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج)، ’گلوبنده’ را درمعنی اول لغت ’کلوبنده’ یعنی بزرگ بنده و بندۀ بلند مرتبه خوانده و چنین معنی کرده اند، (حاشیۀ برهان چ معین)، و رجوع به معنی اول و کلو شود
همزه بصورت الف است، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مؤول شود، در اصطلاح اصولیان لفظی را گویند که بر معنی مرجوح خود حمل شود به قرائن عقلی یا نقلی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سید جعفر سجادی)
همزه بصورت الف است، تأویل کرده شده و کلام از ظاهر به خلاف ظاهر گردانیده شده. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مؤول شود، در اصطلاح اصولیان لفظی را گویند که بر معنی مرجوح خود حمل شود به قرائن عقلی یا نقلی. (فرهنگ علوم نقلی تألیف سید جعفر سجادی)
شهر کوچکی بوده است در خوزستان، ابن بطوطه گوید: از عبادان بدریا نشستم بقصد زمین لور (لر) و عراق عجم و پس از چهار روز به ماچول رسیدم و آن شهر کوچکی باشد بر ساحل دریا زمین آن شوره ناک بی گیاه و درخت، و بازاری بزرگ داشت از بزرگترین بازارها و یک روز آنجا ببودم پس ستوری به کری گرفتم و سه روز از صحرائی محل اکراد که چادرهای موئینه داشتند بگذشتم و به شهر رامز (رامهرمز) رسیدم و از آنجا به تستر شدم، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به ماجول شود
شهر کوچکی بوده است در خوزستان، ابن بطوطه گوید: از عبادان بدریا نشستم بقصد زمین لور (لر) و عراق عجم و پس از چهار روز به ماچول رسیدم و آن شهر کوچکی باشد بر ساحل دریا زمین آن شوره ناک بی گیاه و درخت، و بازاری بزرگ داشت از بزرگترین بازارها و یک روز آنجا ببودم پس ستوری به کری گرفتم و سه روز از صحرائی محل اکراد که چادرهای موئینه داشتند بگذشتم و به شهر رامز (رامهرمز) رسیدم و از آنجا به تستر شدم، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، رجوع به ماجول شود
کلوبنده را گویند وآن غلامی باشد که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد، چه کلو به معنی بزرگ است، (برهان) (آنندراج)، و رجوع به ماکول شود، شکم پرست و جوعی را نیز گویند، (برهان) (آنندراج)، پرخور و شکم پرست، (ناظم الاطباء)، به معنی شکم بنده و ماکول، یکی تصحیف دیگری است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماکول شود
کلوبنده را گویند وآن غلامی باشد که به مرتبۀ بزرگی رسیده باشد، چه کلو به معنی بزرگ است، (برهان) (آنندراج)، و رجوع به ماکول شود، شکم پرست و جوعی را نیز گویند، (برهان) (آنندراج)، پرخور و شکم پرست، (ناظم الاطباء)، به معنی شکم بنده و ماکول، یکی تصحیف دیگری است، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، و رجوع به ماکول شود
غلاف شیشه مثل سوجله و سوجل، (شرح قاموس)، غلاف شیشه، ج، سواجیل، صغانی این کلمه را باین معنی از ابن عباد نقل کند و غلطمیشمارد و گوید صواب آن ساحول است، (تاج العروس)
غلاف شیشه مثل سوجله و سوجل، (شرح قاموس)، غلاف شیشه، ج، سواجیل، صغانی این کلمه را باین معنی از ابن عباد نقل کند و غلطمیشمارد و گوید صواب آن ساحول است، (تاج العروس)
یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان نیشابور است، این دهستان در دامنۀ جنوبی کوه بینالود و شمال شوسۀ عمومی تهران مشهد واقع و دارای هوایی معتدل است، قری و قصبات آن عموماً ییلاقی و تفرجگاه شهرنشینان می باشد، از 22 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و مجموع سکنۀ آن در حدود 6811 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان نیشابور است، این دهستان در دامنۀ جنوبی کوه بینالود و شمال شوسۀ عمومی تهران مشهد واقع و دارای هوایی معتدل است، قری و قصبات آن عموماً ییلاقی و تفرجگاه شهرنشینان می باشد، از 22 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل شده و مجموع سکنۀ آن در حدود 6811 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان دنباله رود بخش ایذۀ شهرستان اهواز در 240هزار گزی جنوب باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 200 تن است، آب از رود خانه کارون و محصول آن غلات است، شغل اهالی زراعت، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان دنباله رود بخش ایذۀ شهرستان اهواز در 240هزار گزی جنوب باختری ایذه، کوهستانی، گرمسیر، سکنۀ آن 200 تن است، آب از رود خانه کارون و محصول آن غلات است، شغل اهالی زراعت، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
کوتاه شده ماخولیا گونه ای مرض عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و دماغی همراه است و معمولا در دنباله فلج عمومی یا تحت شکنجه شدید روحی وجسمی (محبوسانی را که شکنجه شدید میدهند) ویا بر اثر مرض صرع یا در اشخاص هیستریک و یا بطور مادر زادی پدیدآید. مبتلایان باین مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری مینمایند بنحوی که بحالت مرگ میرسند و گاهی خودکشی میکنند. برای معالجه این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز داروهای مقوی قوای دماغی همراه باشد مالنخولیا خبط دماغ صبارا صباره، یکی از عواطف مرکب است و آن از تذکر حالات مطبوع مفقود واز اندوه فعلی که آنهارا احاطه کرده است و غیره ترکیب شده. توضیح 1 مالنخولیا بصورتهای: مالیخولیا ماخولیا ملنخولیا مالیخ مالنخ و غیره در آمده
کوتاه شده ماخولیا گونه ای مرض عصبی است که با اختلال قوای عضلانی و دماغی همراه است و معمولا در دنباله فلج عمومی یا تحت شکنجه شدید روحی وجسمی (محبوسانی را که شکنجه شدید میدهند) ویا بر اثر مرض صرع یا در اشخاص هیستریک و یا بطور مادر زادی پدیدآید. مبتلایان باین مرض گاه از خوردن و آشامیدن خودداری مینمایند بنحوی که بحالت مرگ میرسند و گاهی خودکشی میکنند. برای معالجه این بیماران استراحت کامل و مسافرت به نقاط خوش آب و هوا و جدا بودن از افراد دیگر و از حوادث لازم است. این معالجه باید با تجویز داروهای مقوی قوای دماغی همراه باشد مالنخولیا خبط دماغ صبارا صباره، یکی از عواطف مرکب است و آن از تذکر حالات مطبوع مفقود واز اندوه فعلی که آنهارا احاطه کرده است و غیره ترکیب شده. توضیح 1 مالنخولیا بصورتهای: مالیخولیا ماخولیا ملنخولیا مالیخ مالنخ و غیره در آمده
آرمان آرزو آرزو شده آرزو شده: مامول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال، آرزو آرمان: و باز این قسم دو نوعند: یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن بکنه این مامول رسند
آرمان آرزو آرزو شده آرزو شده: مامول و مرجو از کرم بزرگان و اصحاب فضل و کمال، آرزو آرمان: و باز این قسم دو نوعند: یکی نوع آنند که به استاد و تلقف و تکلف و خواندن و نبشتن بکنه این مامول رسند