جدول جو
جدول جو

معنی مئه - جستجوی لغت در جدول جو

مئه(مِ ءَ)
از ’م ٔی’، در محیط المحیط آرد: المئه و المائه (م ء) به افزودن الف در خط نه در لفظ، بمعنی ’ده تا ده’ و آن اسمی است که بدان وصف کنند... رجوع به دو مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مزه
تصویر مزه
کیفیتی که از چشیدن یا نوشیدن چیزی احساس شود مثل شوری، تلخی و شیرینی، طعم، کنایه از خوراک مختصری که با شراب می خورند، کنایه از بهره، نصیب
مزه دادن (داشتن): کنایه از خوشایند بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مژه
تصویر مژه
موی پلک چشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مائه
تصویر مائه
صد، سده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مره
تصویر مره
بار، دفعه، شماره، تعداد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فئه
تصویر فئه
جماعت، طایفه، گروه، دسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مته
تصویر مته
ابزاری که نجار با آن چوب و تخته را سوراخ می کند، پرما، ماهه، بهرمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مله
تصویر مله
نوعی پنبۀ زرد رنگ، نوعی پارچۀ خاکی رنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماه
تصویر ماه
از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین می گردد و از خورشید کسب نور می کند، قمر،
واحد اندازه گیری زمان برابر با یک دوازدهم سال، کنایه از زیبا، در گاه شماری ایران قدیم، روز دوازدهم از هر ماه شمسی،
کنایه از زیبا، پسوند متصل به واژه به معنای دل انگیز مثلاً ماه پیکر، ماه منظر،
در آیین زردشتی ایزد روز دوازدهم از هر ماه، روز دوازدهم از هر ماه خورشیدی، ماه روز، برای مثال ماه روز ای به روی خوب چو ماه / بادۀ لعل مشک بوی بخواه ی گشت روشن چو ماه بزم که گشت / نام این روز ماه و روی تو ماه (مسعودسعد - ۵۴۸)
ماه برکوهان: در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مثال چو لحن ماه برکوهان گشادی / زبانش ماه برکوهان نهادی (نظامی۲ - ۲۰۳)
ماه به ماه: ماهیانه، ماهانه، هر ماه، از این ماه به آن ماه
ماه تمام: ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، بدر
ماه روزه: ماه نهم سال قمری، ماه روزه، ماه صیام، رمضان المبارک، ماه مبارک، رمضان
ماه قمری: مدت بین رؤیت هلال ماه تا هلال دیگر، تقریباً برابر با ۵/۲۹ شبانه روز
ماه مبارک: ماه نهم سال قمری، ماه روزه، ماه صیام، رمضان المبارک، رمضان
ماه نو: ماه شب اول از تقویم قمری، هلال
فرهنگ فارسی عمید
(حَ مِ ءَ)
جای گل آلود و تیره. (از اقرب الموارد). حتی اذا بلغ مغرب الشمس وجدها تغرب فی عین حمئه. (قرآن از اقرب الموارد). و عین حامیه نیز خوانده شده است. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
یکی از کرات آسمانی که بدور زمین میگردد و بعربی قمر گویند، ماه قمری مدت 92 تا 03 روز از رویت هلال تا هلال دیگر است
فرهنگ لغت هوشیار
قسمی چکش که زرگران بکار برند یامسه آغو. چکشی است که کف آن محدب است. یا مسه چهارسو. چکشی است چهارپهلو. یا مسه هوله (حوله)، قسمی چکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رئه
تصویر رئه
شش
فرهنگ لغت هوشیار
صد جمع مئات. مئون مئین. توضیح مائه باید نوشت کما فی اللسان و شرح الشافیه للرضی و جمع الجوامع 239- 238: 3) ولی در رسم الخط عربی مئه نیز متداول است، قرن سده: مائه هیجدهم میلادی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی پستان (بزبان کودکان) پستان. یا ممه را لولو برد. بهنگام از شیر گرفتن کودکان نوک پستان مادر را سیاه کنند و چیزی تلخ مالند چون بچه خواهد بمکد از طعم آن متاذی شود بدو گویند: ممه را لولو برد، فایده و امر نیک متوقع از بین رفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مله
تصویر مله
کیش، دین، شریعت
فرهنگ لغت هوشیار
ام القری، شهر مقدس اسلامی در کشور عربستان سعودی در منطقه حجاز که مسجد الحرام و خانه کعبه در آنجاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منه
تصویر منه
هن سپاسه، نکویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فئه
تصویر فئه
گروه دسته گروه دسته، دسته ای از لشکریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مژه
تصویر مژه
موی پلک چشم، مژگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مته
تصویر مته
آلتی باشد که درودگران بدان چوب و تخته سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزه
تصویر مزه
طعب، طعم، قوه چشائی
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی باشد مانند اسفناج و آن بیشتر در کناره های جوی آب روید و آن را در آش کنند
فرهنگ لغت هوشیار
مدت در فارسی: گای زیم زمان گاه مده در فارسی: کلاهه ابر کش، فرو بردن کلک: در آمه (دوات) آن مقدار از مرکب که بوسیله آن مدی توان کشید: و مده از دوات چنان بردارد که پشت قلم با صحرا دارد دلیل بر آن سو کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مره
تصویر مره
روایت کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فئه
تصویر فئه
((فِ ئَ یا ئِ))
گروه، دسته، دسته ای از لشکریان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مائه
تصویر مائه
((مِ اَ))
عدد صد، جمع مئات و مآت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماه
تصویر ماه
قمر زمین، سیاره کوچکی که به دور خود و دور زمین می گردد و از خورشید نور می گیرد، ماه نهم بارداری یا زمان زایمان، در ایران قدیم روز دوازدهم از هر ماه شمسی، معشوق زیباروی، زیبا، قشنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مچه
تصویر مچه
گیاهی است خودرو و بیابانی با گل های ریز و سفید مانند اسفناج که در پختن بعضی از خوراک ها بکار می رود، برغست، ورغست، بلغست، پژند، بلغس، هنجمک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مره
تصویر مره
((مَ رِّ))
یک بار کاری را انجام دادن، یک دفعه، یک مرتبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزه
تصویر مزه
((مَ زِ))
طعم و چاشنی، خوراکی مختصر که با مشروب خورند، لذت غذا
مزه دهان کسی را فهمیدن: کنایه از مقصود او را فهمیدن، به قصد او پی بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسه
تصویر مسه
((مَ سِّ))
قسمی چکش که زرگران به کار برند
مسه آغو: چکشی است که کف آن محدب است
مسه چهارسو: چکشی است چهار پهلو
مسه هوله: (حوله) قسمی چکش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ممه
تصویر ممه
((مَ مَ یا مِ))
پستان، پستانک (به زبان کودکان)، را لولو بردن از میان رفتن وضع یا کیفیت دلخواه یا مورد نظر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مته
تصویر مته
((مَ تِّ))
دستگاهی که با آن چوب، آهن، و دیوار را سوراخ کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مزه
تصویر مزه
طعم
فرهنگ واژه فارسی سره