شهری است در بلقاء. (منتهی الارب). شهری است در شام از نواحی بلقاء. (ازمعجم البلدان). شهری بوده است در جنوب شام از نواحی بلقاء و اکنون خراب است و نشانی از آن باقی نیست. (از قاموس الاعلام ترکی) : فبلغهم ان هرقل قد نزل مآب من البلقاء. (امتاع الاسماع جزء اول ص 347)
شهری است در بلقاء. (منتهی الارب). شهری است در شام از نواحی بلقاء. (ازمعجم البلدان). شهری بوده است در جنوب شام از نواحی بلقاء و اکنون خراب است و نشانی از آن باقی نیست. (از قاموس الاعلام ترکی) : فبلغهم ان هرقل قد نزل مآب من البلقاء. (امتاع الاسماع جزء اول ص 347)
صدها. (غیاث) (آنندراج). جمع واژۀ مائه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدگان. (التفهیم، یادداشت ایضاً). مئات. سدگان. در حساب، ده دهگان (عشرا) یعنی ده واحد از مرتبۀ دوم تشکیل یک سده یا یک واحد از مرتبۀ سوم را میدهد و اعداد یکصد، دوصد، سه صد، چهارصد... نهصد را که مرتبۀ سوم یا مرتبه سدگان (مآت) را می سازند مرتباً به نامهای صد، دویست، سیصد، چهارصد، پانصد، ششصد، هفتصد، هشتصد، نهصد میخوانیم. برای نامیدن اعداد واقع میان دوسدگان (مآت) پیاپی مانند سیصدوچهارصد اول نام سدگان کوچکتر را گویند و در پی آن نام دهگان (عشرات) و یکان (آحاد) لازم آورند مثلاً سیصدویک و سیصدودو و سیصدوشصت وپنج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع مادۀ قبل شود
صدها. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ مائه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدگان. (التفهیم، یادداشت ایضاً). مئات. سدگان. در حساب، ده دهگان (عشرا) یعنی ده واحد از مرتبۀ دوم تشکیل یک سده یا یک واحد از مرتبۀ سوم را میدهد و اعداد یکصد، دوصد، سه صد، چهارصد... نهصد را که مرتبۀ سوم یا مرتبه سدگان (مآت) را می سازند مرتباً به نامهای صد، دویست، سیصد، چهارصد، پانصد، ششصد، هفتصد، هشتصد، نهصد میخوانیم. برای نامیدن اعداد واقع میان دوسدگان (مآت) پیاپی مانند سیصدوچهارصد اول نام سدگان کوچکتر را گویند و در پی آن نام دهگان (عشرات) و یکان (آحاد) لازم آورند مثلاً سیصدویک و سیصدودو و سیصدوشصت وپنج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع مادۀ قبل شود
در نشیب در آینده نشیبنده پیله جایی که آب رود به دریا می ریزد جای ریختن آب و مایع دیگر، محلی که آب رود وارد دریا شود. توضیح چون جریان آب در بستر خویش مقداری گل و لای با خود همراه دارد که بمحض ورود در دریاته نشین شده بصورت مثلثی در میاید که راس آن بطرف رودخانه میباشد آنرا بیونانی دلتا (مصب) گویند، جمع مصابیح
در نشیب در آینده نشیبنده پیله جایی که آب رود به دریا می ریزد جای ریختن آب و مایع دیگر، محلی که آب رود وارد دریا شود. توضیح چون جریان آب در بستر خویش مقداری گل و لای با خود همراه دارد که بمحض ورود در دریاته نشین شده بصورت مثلثی در میاید که راس آن بطرف رودخانه میباشد آنرا بیونانی دلتا (مصب) گویند، جمع مصابیح