جدول جو
جدول جو

معنی مکب

مکب((مُ کِ))
بر رو درافتاده، سرنگون شده، سرنگون، واژگون، آن که سر خود را به زیر اندازد و به زمین نگاه کند
تصویری از مکب
تصویر مکب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مکب

مکب

مکب
چرخه، ماسوره سربه زیر زیر نگر، سرنگون بر رو در افتاده سرنگون شده، سرنگون واژگون، آنکه سر خود را بزیر اندازد و بزمین نگاه کند
فرهنگ لغت هوشیار

مکب

مکب
آن که اکثر سرنگون باشد. مِکباب. (منتهی الارب). کسی که بیشتر زمین را می نگرد و سرنگون باشد. (ناظم الاطباء). آن که بسیار بر زمین می نگرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

مکب

مکب
بر رو درافتنده. (غیاث) (آنندراج). سرنگون شده و بر روی افتاده. قوله تعالی: افمن یمشی مکباً علی وجهه. (ناظم الاطباء) ، بر رو دراندازنده، مشتق از اکباب که به روافکندن و به روافتادن است، لازم و متعدی هر دو آمده. (غیاث) : اعوذ باﷲ من الفقر المکب و مجاوره من لااحب. (گلستان، از امثال و حکم ج 1 ص 186)
لغت نامه دهخدا