جدول جو
جدول جو

معنی لیذیون - جستجوی لغت در جدول جو

لیذیون
شیتره از گیاهان
تصویری از لیذیون
تصویر لیذیون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لبیذیون
تصویر لبیذیون
یونانی تازی گشته شیتره از گیاهان شیتره از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیزیدن
تصویر لیزیدن
سر خوردن، لیز خوردن، لغزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوسیون
تصویر لوسیون
محلول دارویی مایع که روی پوست مالیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
زبان به چیزی مالیدن، با زبان چیزی را پاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لامیون
تصویر لامیون
گزنه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لغوی، واژه شناسان جمع لغوی در حالت رفعی (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : از تجدد و انقلاب لغویون هند که بگذریم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
زبان به چیزی مالیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیتیوم
تصویر لیتیوم
سنگاد از کیاها
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به لوقیون سریانی از یونانی تازی گشته دیو خار از گیاهان پیل زهره دیوخار. یا لوقیون ترکمانی. کام تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوفیون
تصویر لوفیون
بنگرید به لوقیون دیوخار. یا لوقیون ترکمانی. کام تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میسیون
تصویر میسیون
هیئت اعزامی، هیئت مامورین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرانسوی وسان سد بیور هزارهزار دوکرور
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته سربار اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل هزارمیلیون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیسیدن
تصویر لیسیدن
((دَ))
زبان به چیزی مالیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیزیدن
تصویر لیزیدن
((دَ))
لیز خوردن، سر خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لیبیدن
تصویر لیبیدن
((دَ))
جویدن، خاییدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
((دِ))
ملیون، هزار هزار (1000000)
فرهنگ فارسی معین
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
فرهنگ فارسی عمید
जीभ से चाटना
دیکشنری فارسی به هندی