جدول جو
جدول جو

معنی میسیون

میسیون
هیئتی مرکب از چند نماینده که به منظور انجام کاری به جای دیگری فرستاده می شوند، هیئت اعزامی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میسیون

میسیون

میسیون
هیأت مأمورین. هیئت اعزامی. هیئتی مرکب از چند تن که به منظوری خاص (تبلیغات مذهبی، امور سیاسی، فرهنگی و غیره) به جایی اعزام شوند: میسیون نظامی، مأموریت. فرستادگی. اعزام. نمایندگی، مأموریت موقتی و معین از طرف دولت، مأموریت برای مطلع ساختن مردم از مسائل دینی
لغت نامه دهخدا

کمیسیون

کمیسیون
مجمعی که جهت تحقیق و مطالعه درباره طرحی یا مسئله ای تشکیل گردد
کمیسیون
فرهنگ لغت هوشیار

مینیون

مینیون
لاتینی تازی گشته سربار اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

کمیسیون

کمیسیون
گروهی افراد که برای انجام دادن وظیفه خاصی تعیین شده اند، گروه، هیئت (واژه فرهنگستان)، حق العمل کاری، دلالی
کمیسیون
فرهنگ فارسی معین