جدول جو
جدول جو

معنی لیب - جستجوی لغت در جدول جو

لیب
هوفعل الصبیان یعقب التعب من غیر فائده. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لیبه
تصویر لیبه
(دخترانه)
مؤنث لبیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لیبرالیسم
تصویر لیبرالیسم
نظریۀ سیاسی و اقتصادی که خواهان آزادی فرد در امور سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مذهبی و فرهنگی است و لزوم دخالت دولت را در آن ها رد می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیبرال
تصویر لیبرال
طرفدار لیبرالیسم، آزادی خواه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
شیر، به ویژه شیر گاو یا گوسفند، شراب خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صلیب
تصویر صلیب
دو چوب متقاطع به شکل که در روم باستان برای اعدام محکومین استفاده می شد، چلیپا، نمادی به شکل که به اعتقاد مسیحیان عیسی را به آن آویخته اند و نزد آنان مقدس شمرده می شود، چلیپا، کنایه از زلف معشوق، هر نقش یا طرح به شکل، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی، دلفین
صلیب سرخ: مؤسسه ای بین المللی که برای کمک های عمومی به کشورها و مردمی که دچار حوادث ناگهانی و خسارت های مالی و تلفات جانی می شوند به وجود آمده است و نشان آن صلیبی به رنگ سرخ است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سلیب
تصویر سلیب
ربوده عقل، ربوده مال، زن یا ناقۀ بچه مرده، بچۀ ناتمام افکنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلیب
تصویر قلیب
چاه، گودال استوانه ای شکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر می کنند، بئر
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
ربوده عقل. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، زن و شتر مادۀ فرزندمرده یا بچۀ ناتمام افکنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، درختی که شاخ و برگ آن ربوده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پوست درختی که از وی رسن سازند. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
چاه یا چاه سرگرد ناگرفته یا چاه کهنه. مذکر و مؤنث آورده میشود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : سرهاشان ببریدند و در قلیب بدر انداختند. (ابوالفتوح رازی) ، (اصطلاح عروضی) نام یکی از بحور مستحدث
لغت نامه دهخدا
(عُ یَ)
صاحب کتاب النبات گوید که: آن موضعی است در تهامه و در شعر جریر آمده است:
غضبت طهیه ان سببت مجاشعاً
عضوا بصم حجاره من علیب.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
جایگاهی است در بین کوفه و بصره. و در شعر معن بن اوس آمده است:
اذا هی حلت کربلاء فلعلعاً
فجوا لعلیب دونها فالنوائحا.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُ لَ)
کوهی است نزد کاظمه و با وقعه ای از وقایع عرب مربوط است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
سخت. (از اقرب الموارد). محکم. (منتهی الارب) ، خالص نسب، چربی: استخراج صلیب العظام. (اقرب الموارد). چربش استخوان، علم لشکر. (مهذب الاسماء). علم کقوله: صلیب علی الزوراء منصوب. (اقرب الموارد).
- یوم الصلیب، جنگی میان بکر بن وائل و بنی عمرو بن تمیم. (مجمع الامثال میدانی)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
خط چهارگوشه که از تقاطع خط محور و معدل النهار در فلک عندالذهن فرض کرده میشود. (غیاث اللغات). شکلی که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا صلیب افلاک نیز گویند و صلیب اکبر نیز نامند و در مؤید گفته تقاطع میل شمالی و تقاطع میل جنوبی و تقاطع فلک تدویر را نیز توان گفت. (از کشاف اصطلاحات الفنون) :
تا بصفت بود فلک صورت دیرعیسوی
محور خط استوا شکل صلیب قیصری.
خاقانی
چهارستاره اند که در قرب نسر واقع شده. (غیاث اللغات). صورت یازدهم از صور نوزده گانه شمالی فلکی قدما که آنرا دلفین نیز نامند. ستارۀ چهارگانه سپس نسر واقع و آنرا قعود نیز خوانند
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
مصغر قلب. مهره ای است که بدان زنان مردان را بند نمایند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ لَ)
پدر بطنی است از تمیم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
زلیبا:
آردی روغن و حلوای برنجی و زلیب
مرد کاری، چوبه چنگال زنی اول بار.
بسحاق اطعمه (از نظام قاری).
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
(قِلْ لی)
گرگ، شیر. (اقرب الموارد). رجوع به قلّوب و قلّوب شود
لغت نامه دهخدا
(طَ)
بسیار جوینده. ج، طلباء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(طُ لَ)
ابن عمیر بن وهب، از بنی قصی بن کلاب. صحابی قدیم الاسلام و از مردان بسیار شجاع و سخت و از مهاجرین به حبشه و سپس مدینه بود و بسیاری از وقایع را دریافت و در یوم اجنادین کشته شد. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 451). صحابی کسی است که نه تنها پیامبر اسلام را دیده، بلکه با او زندگی کرده و از او آموخته است. این افراد، اولین دانش آموختگان اسلام محسوب می شوند و از نظر تاریخی و مذهبی، جایگاهی والا دارند. بررسی زندگی صحابه به فهم بهتر آموزه های اسلامی کمک می کند.
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
گیاه سیاه دیرینه یا گیاه دوساله، نوعی از شورگیاه
لغت نامه دهخدا
(حَ)
شیر دوشیده یا تازه دوشیده که مزۀ آن متغیر نشده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). شیر تازه و خام. (کنزاللغات) (غیاث). شیر خام و ناجوشانده: و اذا شرب (طراثیث) بمخیض البقر و بلبن الماعز حلیباً و مطبوخاً اصلح استرخاء المعده. (ابن البیطار).
- لبن الحلیب، لبن الرطب. شیر ماک. آغوز. فله. این کلمه در ابن البیطار مکرر آمده است و لکلرک آنرا به پتی له ترجمه میکند و پتی له، آبی است که از شیر جغرات شده جدا میشود. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، شراب خرما. (منتهی الارب) (آنندراج)، دم حلیب، خون تازه. (منتهی الارب) (آنندراج)، شیرۀتخم ها و غیر آن. یکی از معانی حلیب در طب و پزشکی ودواشناسی شیره ای است که از بذور کوفته و در آب مالیده و از کرباس درکرده گیرند. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
چوبی است که عیسی مسیح به اعتقاد مسیحیان بر آن بدار آویخته شد و هر چیزی که بر شکل دو خط متقاطع بود از نقش یا چوب یا جز آن می باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیبرری
تصویر لیبرری
فرانسوی (کتابفروشی) ماتیکا نفروشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
شیر دوشیده، می خرما، خون تازه شیر دوشیده شیر، شراب خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلیب
تصویر سلیب
ربوده مال یا عقل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیب
تصویر قلیب
چاه کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی آزادیخواهی آزاد خواهی نظریه طرفداران آزادی که در مقابل سوسیالسم و رهبری دولت قرار دارد، (اختصاصا) فرضیه ای که طبق آن دولت نباید در روابط اقتصادی افراد و اشخاص طبقات جامعه یاملت دخالت کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیب
تصویر طلیب
بسیار جوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلیب
تصویر حلیب
((حَ))
شیر تازه دوشیده، شراب خرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلیب
تصویر صلیب
((صَ))
خاج، چلیپا. داری به شکل، که حضرت عیسی (ع) را به آن آویختند، نام یکی از صورت های فلکی جنوبی، سرخ مؤسسه ای جهانی با نشانه ای به شکل صلیب و به رنگ سرخ که کارش یاری رساندن به آسیب دیدگان از جنگ یا بلایای طبیعی است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صلیب
تصویر صلیب
چلیپا
فرهنگ واژه فارسی سره
چلیپا، خاج، دار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
1ـ دیدن صلیب در خواب، نشانه گرفتاری است. سعی کنید به کارهای خود نظم و سامانی بدهید. 2ـ اگر خواب ببینید کسی صلیب بر دوش حمل می کند، نشانه آن است که مبلغین مذهبی از شما می خواهند به مؤسسات خیریه کمک کنید.
-
فرهنگ جامع تعبیر خواب