- لگدمال
- چیزی که زیر پا مالیده شده، پایمال
معنی لگدمال - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لگد خوردن لگد کوب شدن
یکباره برداشتن ازدواج جفت جویی زناشویی شوهر کردن زن گرفتن پیوند دادن
سر به هم آوردن زخم، به شدن بهبودی یافتن به شدنبهبود یافتن (زخم) سر بهم آوردن (جراحت)، بهبود سر بهم آوردگی
خوب شدن و بهبود یافتن زخم و جراحت
کسی که شغلش درست کردن نمد است، نمدساز
عکل لگد زدن لگد کوب
آنکه پشم و کرک را بمالد و نمد سازد
پاک کردن زنگ از روی آیینه، شمشیر و سلاح های دیگر به وسیله چوب بید و چوب های دیگر
کسی که شغلش درست کردن نمد است
افزار کفشگران که بدان خط کشند خط کش کفاشان مخط
پکمال، ابزار کفشگران که با آن روی چرم خط می کشند
کود کود جانوری، سرگین، خرمای تباه