جدول جو
جدول جو

معنی لچارتی - جستجوی لغت در جدول جو

لچارتی
هوای همیشه بارانی که زمین را گل آلود کند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غارتی
تصویر غارتی
غارت گر، غارت شده، چیزی که از طریق غارت به دست آمده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بسیار بی شرم، زرنگ و حقه باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
مربوط به پارت مثلاً هنر پارتی، از قوم پارت، از مردم پارت مثلاً سرباز پارتی، زبان پهلوی اشکانی
محموله، شخص صاحب نفوذی که در جایی به نفع کسی کاری می کند و یا از نفوذ او استفاده می شود
نوعی مهمانی به سبک غربی همراه با رقص و موسیقی که معمولاً با حضور جوانان برگزار می شود
فرهنگ فارسی عمید
چارلا، چارتا
لغت نامه دهخدا
(رُ)
چهارمی. چهارمین. چیزی در مرتبۀ چهارم. و رجوع به چارمین شود
لغت نامه دهخدا
(لَجْ جا رَ / رِ)
صفت لجاره
لغت نامه دهخدا
(دِ)
منسوب به دکارت، حکیم مشهور فرانسه: فلسفۀ دکارتیه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دکارت شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رَ)
منسوب به تجارت. کالای تجارتی، بازاری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
منسوب به حرارت
لغت نامه دهخدا
نوعی ساز، چارتار، رباب، تنبور:
به منعمان بهل آواز چنگ، رندان را
ترانۀ سبک از چار تای میکده بس،
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(چُ)
دهی است از دهستان جنت رودبار بخش رامسر شهرستان تنکابن. 420 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه سار. محصولاتش غلات، لبنیات، گردوو سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چارتا
تصویر چارتا
چهار عنصر آب باد خاک آتش، دنیا باعتبار چهار رکن، چارتا چار تاره
فرهنگ لغت هوشیار
از لافتی الا علی جوانمردی نیست جوانی (جوانمردی) نیست. اشاره بحدیث لافتی الاعلی لاسیف الا ذو الفقار. (جوانی (جوان مردی) نیست مگر علی و شمشیر نیست مگر ذوالفقار) : زور آزمای قلعه خبیر که بند او دریکدیگر شکست ببازوی لافتی. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لجارگی
تصویر لجارگی
کیفیت لجاره بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتارژی
تصویر لتارژی
بی حسی، بی حالی
فرهنگ لغت هوشیار
تجاری (درست) بازاری سودایی منسوب به تحجارت مربوط بامور بازرگانی. توضیح در عربی طبق قاعده (تجاری) مستعمل است. ولی در فارسی بقیاس اباحتی و ملامتی (تجارتی) آورده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی چشم و رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
جمعیت، حزب، فرقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجارتی
تصویر تجارتی
منسوب به تجارت، مربوط به امور بازرگانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی شرم، حقه باز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
دسته، گروه، قسمت، بخش، حامی، طرفدار، جشن، مهمانی، محموله، بار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارتی
تصویر پارتی
منسوب به قوم پارت، از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی. این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژه «پارتیزان» را برگرفته از نام این قوم می دانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آپارتی
تصویر آپارتی
بی چشم و رو، بی چشم ورو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تجارتی
تصویر تجارتی
سوداگرانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حرارتی
تصویر حرارتی
گرمایشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دچاری
تصویر دچاری
ابتلا
فرهنگ واژه فارسی سره
آلودگی، نام روستایی در بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
شیطنت آمیز، شیطون، شورشگر
دیکشنری اردو به فارسی
پفکی، موج دار
دیکشنری اردو به فارسی
ریاست جمهوری
دیکشنری اردو به فارسی
تجاری
دیکشنری اردو به فارسی
اشاره ای، نشان دهنده، اشاری
دیکشنری اردو به فارسی
گرمایی، کاتولیک
دیکشنری اردو به فارسی
دیپلماتیک
دیکشنری اردو به فارسی