جدول جو
جدول جو

معنی غارتی

غارتی
غارت گر، غارت شده، چیزی که از طریق غارت به دست آمده باشد
تصویری از غارتی
تصویر غارتی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غارتی

غارجی

غارجی
صبحگاهی، صبوحی، برای مِثال خوشا نبیذ غارجی با دوستان یک دله / گیتی به آرام اندرون، مجلس به بانگ و ولوله (شاکر - شاعران بی دیوان - ۴۹)، ساقی، کسی که صبوحی بخورد
غارجی
فرهنگ فارسی عمید

پارتی

پارتی
مربوط به پارت مثلاً هنر پارتی، از قوم پارت، از مردم پارت مثلاً سرباز پارتی، زبان پهلوی اشکانی
محموله، شخص صاحب نفوذی که در جایی به نفع کسی کاری می کند و یا از نفوذ او استفاده می شود
نوعی مهمانی به سبک غربی همراه با رقص و موسیقی که معمولاً با حضور جوانان برگزار می شود
پارتی
فرهنگ فارسی عمید

غیرتی

غیرتی
غیرتمند غیور، آنکه به حفظ ناموس و آبرو و شرف خودبکوشد
غیرتی
فرهنگ لغت هوشیار

پارتی

پارتی
منسوب به قوم پارت، از اقوام ایرانی ساکن شمال و شمال شرقی. این قوم به دلیری و جنگاوری مشهور بودند چنان که برخی زبان شناسان واژه «پارتیزان» را برگرفته از نام این قوم می دانند
پارتی
فرهنگ فارسی معین

پارتی

پارتی
دسته، گروه، قسمت، بخش، حامی، طرفدار، جشن، مهمانی، محموله، بار
پارتی
فرهنگ فارسی معین