معنی لِي - جستجوی لغت در جدول جو
لِي
من، برای من
ادامه...
مَن، بَرایِ مَن
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بَطَلِي
قهرمانانه
ادامه...
قَهرِمانانِه
دیکشنری عربی به فارسی
أَلِيف
آشنا، محبّت آمیز، اهلی، اهلی بودن
ادامه...
آشِنا، مُحِبَّت آمیز، اَهلی، اَهلی بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَصلِيًّا
بومی، در اصل
ادامه...
بومی، دَر اَصل
دیکشنری عربی به فارسی
أَصلِيّ
اصلی
ادامه...
اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
بُرتُقَالِيّ
نارنجی
ادامه...
نَارَنجی
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيغ
شیوا، فصیح
ادامه...
شیوا، فَصیح
دیکشنری عربی به فارسی
بَلِيس
بی کلام، سعادت
ادامه...
بی کَلام، سَعادَت
دیکشنری عربی به فارسی
آَلِيّ
ابزاری، به
ادامه...
اَبزاری، بِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِجَلِيدٍ
یخ زده، با یخ
ادامه...
یَخ زَدَه، با یَخ
دیکشنری عربی به فارسی
أُستُقبِلِيّ
نمایی، پذیرا
ادامه...
نَمایی، پَذیرا
دیکشنری عربی به فارسی
أَهلِيَّة
صلاحیّت، واجد شرایط بودن
ادامه...
صَلاحیَّت، واجِد شَرایِط بودَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَوَّلِيّ
اوّلی، اوّل، اولویّت دار
ادامه...
اَوَّلی، اَوَّل، اَوَلَویَّت دار
دیکشنری عربی به فارسی
أَمَلِيَّة
امیدواری، امید
ادامه...
اُمیدواری، اُمید
دیکشنری عربی به فارسی
بَالِي
منسوخ، فرسوده، کهنه، بدوی
ادامه...
مَنسوخ، فَرسودِه، کُهنِه، بَدَوی
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِيًّا
به طور حاضر یا فعلی، در حال حاضر
ادامه...
بِه طُورِ حاضِر یا فِعلی، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری عربی به فارسی
بِدُونِ تَقلِيلٍ
بدون کاهش، بدون کم شدن
ادامه...
بِدونِ کاهِش، بِدونِ کَم شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ اَحتِفَالِيٍّ
به طور جشن آمیز، به شکلی جشن
ادامه...
بِه طُورِ جَشن آمیز، بِه شِکلی جَشن
دیکشنری عربی به فارسی
لِين
ملایمت، قابل انعطاف، نرمی
ادامه...
مُلایِمَت، قابِلِ اِنعِطاف، نَرمی
دیکشنری عربی به فارسی
بِالطَّابِعِ العَقلِيِّ
از نظر شناختی، ماهیّت ذهنی دارد
ادامه...
اَز نَظَرِ شِناختی، ماهیَّت ذِهنی دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
لِيتُوغرَافِيًّا
از نظر لیتوگرافی، از لحاظ لیتوگرافی
ادامه...
اَز نَظَرِ لیتوگِرافی، اَز لَحاظِ لیتوگِرافی
دیکشنری عربی به فارسی
لِيبرَالِيّ
لیبرال
ادامه...
لیبِرال
دیکشنری عربی به فارسی
لِيبِرَالِيّ
لیبرال
ادامه...
لیبِرال
دیکشنری عربی به فارسی
لِيِّن
فنری، قابل انعطاف، زیرکانه
ادامه...
فَنَری، قابِلِ اِنعِطاف، زیرَکانِه
دیکشنری عربی به فارسی
لِيَاقَة
ظرافت، تناسب اندام
ادامه...
ظِرافَت، تَنَاسُبِ اَندام
دیکشنری عربی به فارسی
بِالطَّرِيقَةِ البِبلِيُوغَرَافِيَّةِ
از لحاظ کتاب شناسی، با روش کتابشناختی
ادامه...
اَز لَحاظِ کِتاب شِناسی، با رَوِش کِتابشِناختی
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ أُستِيلِيٍّ
به طور سبک شناسانه، به شکل استیله
ادامه...
بِه طُورِ سَبک شناسانِه، بِه شِکلِ اِستیله
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ اِحتِمَالِيٍّ
به طور احتمالی، به احتمال زیاد
ادامه...
بِه طُورِ اِحتِمالی، بِه اِحتِمال زیاد
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ أَوَّلِيٍّ
به طور اوّل، راه اوّلیّه، به طور نخستین یا اصلی
ادامه...
بِه طُورِ اَوَّل، راه اَوَّلیِّه، بِه طُورِ نُخُستین یا اَصلی
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ أَصلِيٍّ
به طور اصلی، به صورت اورجینال
ادامه...
بِه طُورِ اَصلی، بِه صورَتِ اُورجینال
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ إِنجِيلِيٍّ
به طور موعظه ای، به روش انجیلی
ادامه...
بِه طُورِ مُوعِظِه ای، بِه رَوِشِ اَنجیلی
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ اِنعِزَالِيٍّ
گوشه گیرانه، به صورت ایزوله
ادامه...
گوشِه گیرانِه، بِه صورَتِ ایزُولِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ اِنتِقَالِيٍّ
انتقالی، به صورت انتقالی
ادامه...
اِنتِقالی، بِه صورَتِ اِنتِقالی
دیکشنری عربی به فارسی
بِشَكلٍ اِستِغلَالِيٍّ
به طور استثمارگرایانه، به صورت استثماری
ادامه...
بِه طُورِ اِستِثمارگَرایانِه، بِه صورَتِ اِستِثماری
دیکشنری عربی به فارسی
حَالِيّ
جاری، در حال حاضر
ادامه...
جاری، دَر حالِ حاضِر
دیکشنری عربی به فارسی