- لوگانی
- گیاهی است از تیره لگنیها که علفی است و دارای برگهای مستقابل و منظم می باشند لوگانی. یالگانی ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی پیوسته جدا گلبرگ که مخصوص نواحی آسیا و افیقا و آمریکا و استرالیا است. این تیره دارای برخی گونه ها علفی و برخی گونه های درختچه یی راست یا بالا رونده می باشد، سر دسته گیاهان این تیره کلوچه و پاپینه می باشد لوگانی
معنی لوگانی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد
ویژگی اسب ورزیده و تربیت شده برای مسابقۀ چوگان بازی، برای مثال سکندر که از خسروان گوی برد / عنان را به چوگانی خود سپرد (نظامی۵ - ۹۵۴)
اسبی ورزیده که مناسب چوگان بازی باشد
گیاهی است از تیره لگنیها که علفی است و دارای برگهای مستقابل و منظم می باشند لوگانی. یالگانی ها. تیره ای از گیاهان دو لپه یی پیوسته جدا گلبرگ که مخصوص نواحی آسیا و افیقا و آمریکا و استرالیا است. این تیره دارای برخی گونه ها علفی و برخی گونه های درختچه یی راست یا بالا رونده می باشد، سر دسته گیاهان این تیره کلوچه و پاپینه می باشد لوگانی
بالایی
جنینی
تفرقه
عروسی نکاح
ایرمان، دین یار، مغمرد، وخشی، مینوی، کاتوزی
درخشان، روشن
عروسی
عمومیت، عمومی
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
شک و تردید
عدد دو، دو عدد، دوبدو، دو تا دو تا، دوتایی
عمل و شغل دهقان
منسوب به رودگان
منسوب به روح، آنچه از مقوله روح و جان باشد، پیشوای مذهبی، پارسا
شغل چوپان نگهبانی گله گوسفند و گاو شبانی
حلوا فروش
آش بلغور
منسوب به پنگان یا چرخ پنگانی. آسمان
عروسی
عمل سوهان زدن و صیقل دادن چوب و فلز
لورانک، ظرف روغن، دبه
متملقانه، از روی فریب کاری، برای مثال اجل چون دام کرده گیر پوشیده به خاک اندر / صیاد از دور نک دانه برهنه کرده لوسانه (کسائی - لغت فرس - لوسانه)
روده، قسمت لوله ای شکل دستگاه گوارش مهره داران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل می شود برای مثال شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ / بود تنگ دل رودگانی فراخ (سعدی۱ - ۱۴۷)
عمومی، آنچه مربوط به همۀ مردم باشد، همگانی
دوتایی، هر چیزی که مرکب از دو جزء یا دو عنصر باشد، نماز دو رکعتی، دو رکعت نماز، نماز صبح
چرب و شیرین، لقمۀ چرب و شیرین، سخن شیرین و دل چسب
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
از مردم گرگان مثلاً فخرالدین اسعد گرگانی، لامعی گرگانی
چاپلوسی، هرزه گویی، بی ایمانی، لاف و گزاف، دروغ، چاپلوس، لاف زننده،