جدول جو
جدول جو

معنی لوغیده - جستجوی لغت در جدول جو

لوغیده
دوشیده، گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
تصویری از لوغیده
تصویر لوغیده
فرهنگ فارسی عمید
لوغیده(دَ / دِ)
نعت مفعولی از لوغیدن
لغت نامه دهخدا
لوغیده
دوشیده
تصویری از لوغیده
تصویر لوغیده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته، منقلب، پریشان حال، در تصوف ویژگی کسی که نور حق در دلش جلوه گر گشته و از خود بی خود شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آوریده
تصویر آوریده
آورده، ابداع شده، پدیدکرده شده، حاصل کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، چیزی که به چیز دیگر چسبیده باشد، برای مثال چو الماس دوسیده شد بر کباب / به جنبش درآمد ز هر سو عقاب (نظامی۶ - ۱۱۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوسیدن
تصویر لوسیدن
لوس شدن، چاپلوسی کردن، فروتنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوکیدن
تصویر لوکیدن
چهاردست و پا راه رفتن، خزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شولیده
تصویر شولیده
ژولیده، شوریده، درهم و پریشان، برای مثال همی گفت شولیده دستاروموی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
به جوش آمده، جوش داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روییده
تصویر روییده
رسته، گیاهی که از زمین سر درآورده و سبز شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوغنده
تصویر لوغنده
دوشنده، آنکه شیر می دوشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوغیدن
تصویر لوغیدن
دوشیدن، نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
نعت مفعولی از لولیدن
لغت نامه دهخدا
(خوَ/ خُ گِ رِ تَ)
دوشیدن و آشامیدن و ریختن. (برهان). دوشیدن به عبارت ماوراءالنهر. (لغت نامۀ اسدی). و لوغ کردن به معنی دوشیدن. و رجوع به لوغ شود
لغت نامه دهخدا
(غَ دَ / دِ)
نعت فاعلی از لوغیدن. دوشنده و آشامنده
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
نعت مفعولی از لوچیدن. به صورتی بد غیر صورت خود مصورشده
لغت نامه دهخدا
تصویری از شولیده
تصویر شولیده
شوریده ژولیده در هم پریشان، درمانده حیران
فرهنگ لغت هوشیار
در جای خود جنبیده، باهستگی رفت و آمد کرده، نمو کرده (کودک) بطوری که تو اندرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوغیدن
تصویر لوغیدن
دوشیدن و آشامیدن و ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوغنده
تصویر لوغنده
دوشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوچیده
تصویر لوچیده
بصورتی بد و غیر صورت اصلی خود درآمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
درهم، آشفته، منقلب، دگرگون، ژولیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جولیده
تصویر جولیده
ژولیده و پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوشیده
تصویر خوشیده
خشک شده خشکیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیده
تصویر جوشیده
بجوش آمده غلیان یافته، حرارت یافته، فوران کرده، سر برآورده (کشت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روبیده
تصویر روبیده
جاروب شده روفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوشیده
تصویر دوشیده
شیر بیرون کشیده (پستان زن گاو و گوسفند و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوغیه
تصویر بلوغیه
سن بلوغ و رشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیده
تصویر بوسیده
کسی که او را بوسیده باشند مقبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوغیدن
تصویر لوغیدن
((دَ))
آشامیدن، دوشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لولیده
تصویر لولیده
((دِ))
در جای خود جنبیده، به آهستگی رفت و آمد کرده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شوریده
تصویر شوریده
آشفته حال
فرهنگ واژه فارسی سره