جدول جو
جدول جو

معنی لولیده

لولیده((دِ))
در جای خود جنبیده، به آهستگی رفت و آمد کرده
تصویری از لولیده
تصویر لولیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با لولیده

لولیده

لولیده
در جای خود جنبیده، باهستگی رفت و آمد کرده، نمو کرده (کودک) بطوری که تو اندرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

شولیده

شولیده
ژولیده، شوریده، درهم و پریشان، برای مِثال همی گفت شولیده دستاروموی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی۱ - ۱۱۶)
شولیده
فرهنگ فارسی عمید

ژولیده

ژولیده
درهم رفته، شوریده، آشفته و درهم، برای مِثال همی گفت ژولیده دستار و موی / کف دست شکرانه مالان به روی (سعدی - لغت نامه - ژولیده)
ژولیده
فرهنگ فارسی عمید

لوغیده

لوغیده
دوشیده، گاو یا گوسفند که شیرش را دوشیده باشند، شیر بیرون کشیده از پستان گاو یا گوسفند
لوغیده
فرهنگ فارسی عمید

لولیدن

لولیدن
در جای خود جنبیدن و پیچیدن، لول خوردن، لول زدن
درهم لولیدن: درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت
لولیدن
فرهنگ فارسی عمید