جدول جو
جدول جو

معنی لودگی - جستجوی لغت در جدول جو

لودگی
شوخی و مسخرگی
تصویری از لودگی
تصویر لودگی
فرهنگ فارسی عمید
لودگی
(لَ / لُو دَ / دِ)
صفت لوده. کار لوده. ظرافت. مزاح. مزّاحی. مسخرگی. و فرق لودگی و مسخرگی آن است که مسخره کارش چون شغلی است و لوده تنها برای لذت خود و دیگران لودگی کند. چکگی، بددهنی. فحاشی. (از لغت گناباد خراسان)
لغت نامه دهخدا
لودگی
ظرافت، مزاح، مسخرگی
تصویری از لودگی
تصویر لودگی
فرهنگ لغت هوشیار
لودگی
((لُ دَ یا دِ))
مسخرگی
تصویری از لودگی
تصویر لودگی
فرهنگ فارسی معین
لودگی
بی حیایی، ریشخند، شوخی، شوخی، مزاح، مسخرگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
حالت و چگونگی آلوده، آمیختگی با هر چیز ناپاک، ناپاکی، برای مثال زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی - ۷۲۳)لکۀ کثیف روی لباس، برای مثال پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸) کنایه از اعتیاد به مواد مخدر، الکل و مانند آن، کنایه از عادت به کار زشت، گناه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سودگی
تصویر سودگی
ساییدگی، فرسودگی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
فرسودگی و سحق. سائیدگی، حک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
لوث. آلایش. عادت باعمال زشت، گناه. فسق. فجور. جرم، شوخ. درن. وسخ:
چو بشنید از او شاه به، دین به
پذیرفت از او راه و آئین به
پر از نور ایزد بشد دخمه ها
وز آلودگی پاک شد تخمه ها.
دقیقی.
چنان دان که هرگز گرامی پسر
نبوده ست یازان بخون پدر
مگر مادرش تخمه را تیره کرد
پسر را به آلودگی خیره کرد.
فردوسی.
زن پاک تن را به آلودگی
برد نام و یازد به بیهودگی.
فردوسی.
ره داور پاک بنمودشان
از آلودگی ها بپالودشان.
فردوسی.
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای می فروشان.
حافظ.
آلودگی خرقه خرابی ّ جهانست.
حافظ.
، عذره. گوه:
در حدث افتد نداند بوی چیست
از من است این بوی یا آلودگیست.
مولوی.
- آلودگی آب، تیرگی آن.
، دین. وام. بدهکاری
لغت نامه دهخدا
عمل و فعل آلوده لوث آلایش، عادت به اعمال زشت انحطاط اخلاقی، گناه فسق فجور جرم، لکه شوخ وسخ، گه عذره، دین وام بدهکاری یاآلودگی آب. تیرگی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
((دِ))
ناپاکی، آلایش، لکه، عادت به اعمال زشت، گناه، فسق
فرهنگ فارسی معین
پلیدی، کثافت، ناپاکی، فجور، فسق، گناه، آغشتگی، آلوده شدن، درگیری، دین، قرض، وامداری، به انحطاطکشیده شدن، منحطشدن
متضاد: تمیزی، عصمت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
تلوّثٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
Contaminant, Contamination, Filthiness, Pollution, Infestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infestation, contaminant, contamination, saleté, pollution
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infestazione, contaminante, contaminazione, sporcizia, inquinamento
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
maambukizi, mchafuzi, uchafuzi, uchafu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
заражение , загрязнитель , загрязнение , грязь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
Befall, Schadstoff, Verschmutzung, Schmutz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
зараження , забруднювач , забруднення , бруд
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infestacja, zanieczyszczenie, brudność
دیکشنری فارسی به لهستانی
آلودگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
آلودگی , آلودہ , گندگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
সংক্রমণ , দূষণ , অপবিত্রতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
istila, kirletici, kirlilik, kir
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infestación, contaminante, contaminación, suciedad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
감염 , 오염물질 , 오염 , 더러움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
感染 , 汚染物 , 汚染 , 汚れ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
זיהום , זִיהוּם , לכלוך , זִהוּם
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
感染 , 污染物 , 污染 , 肮脏
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infeksi, kontaminan, kontaminasi, kotoran, polusi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
การติดเชื้อ , มลพิษ , ความสกปรก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
besmetting, verontreiniger, vuiligheid, vervuiling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
infestação, contaminante, contaminação, sujeira, poluição
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
संक्रमण , प्रदूषक , प्रदूषण , गंदगी
دیکشنری فارسی به هندی