جدول جو
جدول جو

معنی آلودگی

آلودگی((دِ))
ناپاکی، آلایش، لکه، عادت به اعمال زشت، گناه، فسق
تصویری از آلودگی
تصویر آلودگی
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با آلودگی

آلودگی

آلودگی
عمل و فعل آلوده لوث آلایش، عادت به اعمال زشت انحطاط اخلاقی، گناه فسق فجور جرم، لکه شوخ وسخ، گه عذره، دین وام بدهکاری یاآلودگی آب. تیرگی آب
فرهنگ لغت هوشیار

آلودگی

آلودگی
حالت و چگونگی آلوده، آمیختگی با هر چیز ناپاک، ناپاکی، برای مِثال زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی - ۷۲۳)لکۀ کثیف روی لباس، برای مِثال پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو - ۱۷۸) کنایه از اعتیاد به مواد مخدر، الکل و مانندِ آن، کنایه از عادت به کار زشت، گناه
آلودگی
فرهنگ فارسی عمید