جدول جو
جدول جو

معنی لوتر - جستجوی لغت در جدول جو

لوتر
(تِ)
مارتین. مجدد مذهب مسیح و از مردم آلمان، مولد آیزلبن (1483-1546 میلادی). وی بانی مذهب پرتستان است و عقاید و اعمال وی در شرح این فرقه بیاید
لغت نامه دهخدا
لوتر
(تَ)
لوترا. زبانی غیرمعمول که دو کس با هم قرار داده باشند تا چون با هم سخن کنند دیگران نفهمند و آن را زبان زرگری هم گویند، لغز. چیستان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
لوتر
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی بازی با ورق های شماره دار و گوی هایی که شمارۀ کارت ها روی آن حک شده است. کسی به صورت تصادفی گوی ها را از کیسه ای بیرون می کشد و شمارۀ روی آن ها را می خواند. هر کس زودتر خانه های ورق خود را پر کند، برنده می شود، دبرنا، نوعی بخت آزمایی که در بعضی از مسابقات ورزشی اجرا می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لویر
تصویر لویر
پیش آمدگی زمین در کنارۀ گودال، پشته، تپه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنتر
تصویر لنتر
چراغ پیه سوز یا روغن سوزی که با زنجیر از سقف آویزان می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لمتر
تصویر لمتر
فربه، پرگوشت، قوی هیکل، گنده، ناهموار، بی رگ، تنبل، برای مثال گر ضریری لمتر است و تیز خشم / گوشت پاره اش دان که او را نیست چشم (مولوی - ۲۱۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زودتر، پیش تر از وقت مقرر، تندتر، سریع تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لیتر
تصویر لیتر
واحد اندازه گیری حجم مایعات، معادل ۱۰۰۰ سانتی متر مکعب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوترا
تصویر لوترا
زبانی که چند نفر برای خود ترتیب بدهند و با آن صحبت کنند که دیگران نفهمند مانند زبان زرگری، لتره
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
لوتر. (برهان). لوتره. لهجه. شکستۀ زبانی. رطینی. زبانی بود که دو کس با هم قرار داده باشند که چون با هم سخن کنند دیگری نفهمد و آن را زبان زرگری نیز گویند. (جهانگیری) : مردم استرآباد به دو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرآبادی و دیگری به پارسی کردانی. (حدود العالم). لیف گیاهی است و در لوترا ریش را لیف گویند. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی).
دانی چه نام دارد کلکت به لوترا
اندر زبان اهل سخن ناودان شکر.
کمال اسماعیل.
خرد سرّ غیبی کند فهم از او
چو گوید سر کلک تو لوترا.
کمال اسماعیل.
هرچه با خویش و آشنا گوئی
همه مرموز و لوترا گوئی.
کمال اسماعیل.
التراطن، لوترا گفتن نه به لغت عرب. (زوزنی). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 192 شود
لغت نامه دهخدا
(اِ لُ تِ)
نام دو تن از اعزۀ نصاری. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ لُ تِ)
نام یکی از پاپهاست. وی به سال 175م. پاپ شد و در زمان دو امپراتور موسوم به مارک اورل و کومود مدت 15 سال سمت پاپی داشت و نصرانیت را به انگلستان آورد. مرگ وی به سال 192م. اتفاق افتاده. عید 26 مه بنام اوست. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ تَ)
میوۀ تر و تازه، چون: خیار و هندوانه و انگور و خربزه و آلو و غیره... میوۀ تازه که مهمان و مسافر را پیش آرند. (مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ)
لوترا. (جهانگیری). لوتر. (برهان) :
همیشه تا که بودزیف زشت و دخ نیکو
به لفظ لوتره گویان یاوه گوی کرخ
ز چرخ باد همه شغل دشمنان تو زیف
ز بخت باد همه کار دوستان تو دخ.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
تصویری از لوور
تصویر لوور
فرانسوی لوزک هم آوای تک تک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوتر
تصویر نوتر
فرانسوی دبیر، دفتر دار، ویر استار
فرهنگ لغت هوشیار
بخته نوعی بازی قمار است که بوسیله کارتهایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارتها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوتی
تصویر لوتی
شکم پرست، عریانی و برهنگی و لختی
فرهنگ لغت هوشیار
واحد حجم و اندازه گرفتن مایعات و آن معادل هزار گرم آب خالص، چهار درجه حرارت است و هم معادل است با 3 گرم مکعب و نصف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوستر
تصویر لوستر
چراغ آویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمتر
تصویر لمتر
مردم کاهل و بی رگ، فربه و قوی و گنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنتر
تصویر لنتر
چراغ پایه دار
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست با پرواز عالی و با استقامت که از سار بزرگتر ولی از کبک کوچکتر است و خود راسته مشخصی را در بین پرندگان بوجود میاورد که بنام راسته کبوتران نامیده میشود و شامل تمام گونه های مختلف کبوتر ها میگردد. منقار کبوتر ان ضعیف و در قاعده بر آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
فرهنگ لغت هوشیار
زبانی غیر معمول که دو کس با هم قرار داده باشند تا چون با هم سخن کنند که دیگران نفهمند و آنرا زبان زرگری هم گویند، چیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زوتر
تصویر زوتر
زود تر بشتاب تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیتر
تصویر لیتر
واحدی برای اندازه گیری آب برابر با یک کیلوگرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لمتر
تصویر لمتر
((لَ تُ))
تنبل و بی غیرت، فربه، پرگوشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوستر
تصویر لوستر
حباب شیشه ای، چینی یا فلزی چراغ مخصوصاً نوعی که از سقف آویزان می شود، چراغی که دارای یک یا چند حباب است، نورافشان (واژه فرهنگستان)، جار
فرهنگ فارسی معین
((لُ دِ))
ماشینی دارای بیل بزرگ و گود برای برداشتن موادی مثل برف یا خاک و ریختن آن ها در جای دیگر، خاک بردار (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
((لُ تُ))
نوعی بازی قمار است که به وسیله کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود
فرهنگ فارسی معین
((لَ تَ))
نوعی چراغ به بزرگی کاسه ای بزرگ که در آن روغن یا پیه کنند و فتیله ای دارد و آن را با دو زنجیر از سقف آویزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لوترا
تصویر لوترا
((تَ))
لوتره، زبان قراردادی میان دو یا چندتن برای آن که دیگران حرف هایشان را نفهمند، دهن لق، کسی که هر چه بشنود همه جا بگوید
فرهنگ فارسی معین
لوترا زبان دوم منطقه ی استراباد یا گرگان امروزی بوده استدر
فرهنگ گویش مازندرانی