دهی از دهستان حومه بخش رامسر شهرستان شهسوار، واقع در 1500گزی شمال رامسر بین دریا و راه شوسه. دشت، معتدل، مرطوب و مالاریائی و دارای 240 تن سکنۀ گیلکی و فارسی زبان. آب آن از رود خانه صفارود. محصول آنجا برنج، مرکبات، چای و ابریشم و شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
مردم کاهل و بی رگ، فربه و پرگوشت و قوی هیکل و گنده و ناهموار. (برهان). فربه و قوی و گنده. (غیاث). دَکل: فربه شد عشق و زفت و لمتر بنهاد خرد به لاغری روی. سنائی. عقل جز راستگوی لمتر نیست حیله سازنده و گلوبر نیست. سنائی. آنچه دی آن پسر سر گَرَک چرخور کرد من ندیدم که در آفاق یکی لمتر کرد. سنائی. گر ضریری لمتر است و تیزخشم گوشت پاره ش دان که او را نیست چشم. مولوی. تا که زفت و فربه و لمتر شود آن تنش از پیه و قوت پر شود. مولوی. هست حیوانی که نامش اُسغُر است کو به زخم چوب زفت و لمتر است. مولوی. کریم الدین تو آن پهلونژادی که گردون را بتو باشد تفاخر. فرستادم به خدمت رقعه ای دی به دست پهلوی هنگفت و لمتر. ابن یمین. خلعت ایمان تازه بر عمیدخسته پوش تا بدان خلعت فضیلت لتره و لمتر شود. عمید لوبکی
پستاندار آدم نما، با پوزه ای باریک شبیه روباه، دم دراز و چشمان درشت که درجنگل های ماداگاسکار یافت می شود و در روی درختان به سر می برد. نوعی از آن به اندازۀ موش است و در تنۀ درختان لانه می کند