لوتر. (برهان). لوتره. لهجه. شکستۀ زبانی. رُطینی. زبانی بود که دو کس با هم قرار داده باشند که چون با هم سخن کنند دیگری نفهمد و آن را زبان زرگری نیز گویند. (جهانگیری) : مردم استرآباد به دو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرآبادی و دیگری به پارسی کردانی. (حدود العالم). لیف گیاهی است و در لوترا ریش را لیف گویند. (نسخه ای از لغت نامۀ اسدی). دانی چه نام دارد کلکت به لوترا اندر زبان اهل سخن ناودان شکر. کمال اسماعیل. خرد سرّ غیبی کند فهم از او چو گوید سر کلک تو لوترا. کمال اسماعیل. هرچه با خویش و آشنا گوئی همه مرموز و لوترا گوئی. کمال اسماعیل. التراطن، لوترا گفتن نه به لغت عرب. (زوزنی). و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 192 شود
زبانی غیر معمول که دوکس باهم قرار داده باشند که بدان سخن گویند تا دیگران ازآن چیزی نفهمند زبان شکسته: مردم استراباد بدو زبان سخن گویند: یکی به لوترا (ی) استرابادی ودیگری بپارسی کردانی
لوترا. (جهانگیری). لوتر. (برهان) : همیشه تا که بودزیف زشت و دخ نیکو به لفظ لوتره گویان یاوه گوی کرخ ز چرخ باد همه شغل دشمنان تو زیف ز بخت باد همه کار دوستان تو دخ. سوزنی