- لوام
- ملامت کننده
معنی لوام - جستجوی لغت در جدول جو
- لوام ((لَ وّ))
- بسیار نکوهنده، بسیار نکوهش کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع واژۀ لامعه، درخشان، درخشنده، تابان
لوامه در فارسی: روان سرزنشگر مونث لوام. یا نفس لوامه. نفسی که آدمی را پس از ارتکاب گناهی ملامت کند: چون ز حبس دام پای او شکست نفس لوامه بر او یابید دست (مثنوی لغ)
اثرهای روشن و پرتوهای درخشان
همراه
ابزارها، ابزار، افزار
پایداری
دیرندگی
پایدار شدن، ایستادگی کردن
آب دهان
سیر فروش
قرض و وام
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
بها و قیمت، بها کردن متاع
حشرات زهردار و موذی
نوعی نان بسیار نازک
آمیزش جنسی مرد با پسر
وام، قرض، دین، فام، پام
آنچه به آن فال بد می گیرند
آنچه با آن چیزی را لحیم کنند
دهانۀ اسب، معرّب واژۀ پارسی لگام
بی ادب، بی شرم، بی حیا، امرد قوی جثه
تپانچه، سلاح گرم کوچک دستی، سیلی، لطمه، تس، چپله، توانچه، طپانچه، لطم، چپّات
کسی که بسیار روزه می گیرد، بسیار روزه گیر
لایمه ها، لایم ها، سرزنش ها، جمع واژۀ لایمه
پایدار شدن، همیشه بودن، ثبات و بقا، همیشگی بودن
گله و رمۀ گاو و گوسفند و اسبان و شتران در حال چریدن
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
آنکه یا آنچه چیزی به آن قایم باشد، پایه، ستون، نظام
لئیم ها، بخیل ها، ناکس ها، فرومایه. ها، جمع واژۀ لئیم