لوط. لواط. کار قوم لوط کردن. (منتهی الارب). اغلام کردن. از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی. تازبازی. بچه بازی: می و قمار و لواطه به طریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز. ناصرخسرو. صوفئی باشد به نزد این لئام الخیاطه و اللواطه و السلام. مولوی. اغتلام، لواطت کردن، به گل درگرفتن و گل اندود کردن حوض را، چسبیدن به دل و دوست گردیدن، تیر انداختن، چشم زخم رسانیدن، پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب)
لوط. لِواط. کار قوم لوط کردن. (منتهی الارب). اِغلام کردن. از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی. تازبازی. بچه بازی: می و قمار و لواطه به طریق سه امام مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز. ناصرخسرو. صوفئی باشد به نزد این لِئام الخیاطه و اللواطه و السلام. مولوی. اِغتلام، لواطت کردن، به گل درگرفتن و گل اندود کردن حوض را، چسبیدن به دل و دوست گردیدن، تیر انداختن، چشم زخم رسانیدن، پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب)
استخوانهای پهلوی نزدیک سینه. (منتهی الارب) : ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجا و هبوب شمال و جنوب قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد. (کلیات سعدی ص 4)
استخوانهای پهلوی نزدیک سینه. (منتهی الارب) : ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجا و هبوب شمال و جنوب قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد. (کلیات سعدی ص 4)
در تداول عوام، دارای اعمال زشت. این کلمه که صورت جمع دارد در تداول عامه بیشتر بجای مفرد استعمال شود چنانکه گویند: فلان الواط است، و گاهی نیز اوباش و الواط بصورت ترکیب آرند و معنی جمعی از آن خواهند، و چنان مینماید که جمعی برساخته و منحوت از لوطی باشد و شاید اصل آن الواد است جمع الود، و الود از مردان آن کس باشد که به عدل نگراید و انقیاد فرمانی نکند یعنی سرکش باشد، و قومی الواد، قومی نافرمان، و عنق الود بمعنی گردنی ستبر باشد. (یادداشت مؤلف). اشخاصی که از کارهای پست مثل شعبده و میمون و بز رقصاندن و امثال آنها روزی میخورند. فارسی زبانان این کلمه را جمع لوطی آورده اند و در فارسی معنی دیگر جز معنی عربی گرفته است. (از فرهنگ نظام). و رجوع به اقرب الموارد و الود و الواد شود
در تداول عوام، دارای اعمال زشت. این کلمه که صورت جمع دارد در تداول عامه بیشتر بجای مفرد استعمال شود چنانکه گویند: فلان الواط است، و گاهی نیز اوباش و الواط بصورت ترکیب آرند و معنی جمعی از آن خواهند، و چنان مینماید که جمعی برساخته و منحوت از لوطی باشد و شاید اصل آن الواد است جمع اَلوَد، و الود از مردان آن کس باشد که به عدل نگراید و انقیاد فرمانی نکند یعنی سرکش باشد، و قومی الواد، قومی نافرمان، و عنق الود بمعنی گردنی ستبر باشد. (یادداشت مؤلف). اشخاصی که از کارهای پست مثل شعبده و میمون و بز رقصاندن و امثال آنها روزی میخورند. فارسی زبانان این کلمه را جمع لوطی آورده اند و در فارسی معنی دیگر جز معنی عربی گرفته است. (از فرهنگ نظام). و رجوع به اقرب الموارد و الود و الواد شود
دنده های پیش دنده های پیشینه جمع لاطف و لاطفه استخوانهای پهلو نزدیک بسینه: ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجاوهبوب شمال و جنوب و قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد
دنده های پیش دنده های پیشینه جمع لاطف و لاطفه استخوانهای پهلو نزدیک بسینه: ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجاوهبوب شمال و جنوب و قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد