جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لواء

لواء

لواء
درفش، پرچمک پرچم کوچک، پیشوا، گند چند گردان از سپاه، درفش رایت علم بیرق اختر، خلیفه التماس ایشان مبذول داشت و تشریف ولوا فرستاد، ایالت استان
فرهنگ لغت هوشیار

لواء

لواء
در اسپانیایی: اکسترمادور، در پرتغالی: استرمادورا، ناحیه ای در شبه جزیره ایبری. استرمادور اسپانیایی، کرسی آن بطلیوس که شامل ایالات کنونی بطلیوس و شریش است.
لغت نامه دهخدا

رواء

رواء
آب خوشگوار، ریسمان بار چشم نواز، دیدار، آبرو حسن منظر زیبا رویی جمال، دیدار نیکو، چهره صورت، آبرو
فرهنگ لغت هوشیار

الواء

الواء
به گونه رمن خم های رود کناره های شهرها درفش دوختن، درفش برافراشتن، پژمردن، آرزو داشتن، چیرگی
فرهنگ لغت هوشیار

حلواء

حلواء
نوعی از شیرینی، شکرینه بر غول آردینه افروشه ویلانج خوراکی که بوسیه آرد و روغن و شکر (یا قند و عسل) و مواد دیگر تهیه کنند، شیرینی، جمع حلاوی
فرهنگ لغت هوشیار