جدول جو
جدول جو

معنی لواطه

لواطه
(سَ عَ فَ)
لوط. لواط. کار قوم لوط کردن. (منتهی الارب). اغلام کردن. از راه پس رفتن زن یا مرد را. غلامبارگی. تازبازی. بچه بازی:
می و قمار و لواطه به طریق سه امام
مر ترا هر سه حلال است هلا سر بفراز.
ناصرخسرو.
صوفئی باشد به نزد این لئام
الخیاطه و اللواطه و السلام.
مولوی.
اغتلام، لواطت کردن، به گل درگرفتن و گل اندود کردن حوض را، چسبیدن به دل و دوست گردیدن، تیر انداختن، چشم زخم رسانیدن، پنهان کردن چیزی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا