جدول جو
جدول جو

معنی لواسان - جستجوی لغت در جدول جو

لواسان
(لَ)
نام قصبۀ قدیم، جزء دهستان حومه بخش افجۀ شهرستان تهران. واقع در 15هزارگزی خاور گلندوئک و 9هزارگزی شمال راه شوسۀ تهران به دماوند. کوهستانی و سردسیر. دارای 1852 تن سکنه. آب آن از چشمه سار و رود خانه لواسان. محصول آنجا غلات، بنشن و میوه. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو و چندین مزرعه و چشمه سار جزء این قصبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
رواسان. دهی از دهستان سردرود بخش اسکو از شهرستان تبریز واقع در شانزده هزارگزی شمال خاوری اسکو در مسیر شوسۀ تبریز به مراغه مسیر راه آهن تبریز به مراغه. جلگه و معتدل. دارای 253 تن سکنه. آب آن از چشمه و چاه. محصول آنجا غلات، کشمش، بادام و کنجد. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خورسان
تصویر خورسان
(دخترانه و پسرانه)
مانند خورشید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طلاسان
تصویر طلاسان
(دخترانه)
طلا (عربی) + سان (فارسی) مانند زر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آوادان
تصویر آوادان
(دخترانه)
زیبا، قشنگ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواستار، متقاضی، مقابل خوانده، در علم حقوق آنکه از کسی شاکی است، مدعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لباسات
تصویر لباسات
مکر، حیله، جمع واژۀ لباس، حیله گری ها برای مثال سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن / پند را باز ندانی ز لباسات و فریب (ناصرخسرو - ۵۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توامان
تصویر توامان
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، همزاد، جنابه، توأم، دوبلغانه، هم شکم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شورسان
تصویر شورسان
شورستان، شوره زار، زمین پرشوره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
درخواست کردن، طلب کردن، طلبیدن
میل داشتن، قصد داشتن،
دوست داشتن
فراخواندن، لازم داشتن مثلاً یک فروشندۀ خوب برای مغازه می خواهم
انتظار داشتن، آرزو داشتن
اراده کردن
خواه ناخواه: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار
خواهی نخواهی: خواه و ناخواه، خواهی نخواهی، به ناچار، خواه ناخواه
فرهنگ فارسی عمید
(لَ)
ناحیتی از توابع ایالت تهران و دارای معدن زغال سنگ، واقع در شمال رود جاجرود و از شعب این رود نیز مشروب می شود. آب و هوای آن معتدل و آبادیها در دره های کوه لواسان قرار گرفته است و به دو قسمت، لواسان کوچک وبزرگ منقسم می گردد. مرکز لواسان کوچک قصبۀ افجه و مرکز لواسان بزرگ قصبۀ قدیمی لواسان است. بدین ناحیه لواسانات نیز گویند. (از جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
نام کرسی بخش گارد از ولایت نیمس به فرانسه، دارای 500 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان پائین شهرستان نهاوند، واقع در ده هزارگزی جنوب راه شوسۀ نهاوند به کرمانشاه. دشت و سردسیر. دارای 195 تن سکنه. آب آن از رود خانه گاماسیاب. محصول آنجاغلات، لبنیات و توتون. شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
سفر تثنیه 23:17، لفظی است که در کتاب مقدس استعمال شده است برای اشخاصی که مرتکب گناه اهل سدوم بودند. (سفر پیدایش 19:4 و 5). و این مطلب در میان بت پرستان بسیار رواج داشت و در پرستش عشورت و غیره جزء رسوم مذهبی ایشان بود. عبری این لفظ ’قادش’ و مؤنثش ’قادشه’ است، یعنی تقدیس شده و در پیدایش 38:21 و 22 و تثنیه 23:17 و هوشع 4:14 مذکور است. بعض از اسرائیلیان این تقدیس هولناک را قبول کردند و حال اینکه مخصوصاً در ضمن سایر اعمال بت پرستی ممنوع بود (اول پادشاهان 14:22-24). (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(لُ وایْ یا)
فرانسوا. جهانگرد و طبیعیدان فرانسوی، مولد پاراماریبو (گویان هلند) (1753-1842 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نام محلی است در کنار راه تبریز و مراغه بین ایستگاه راه آهن تبریز و قریۀ اخمه قیه در 9هزارگزی تبریز
لغت نامه دهخدا
(لَ)
دهی از دهستان قلعه شاهین بخش سرپل ذهاب شهرستان قصرشیرین، واقع در دوازده هزارگزی جنوب خاوری سرپل ذهاب، کنار راه فرعی کلاوه. دشت و گرمسیر. دارای پنجاه تن سکنۀ کردی و فارسی زبان. آب آن از سراب قلعه شاهین. محصول آنجا غلات، برنج، توتون، پنبه و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
در تازی نیامده ترفند، چاپلوسی (در غیاث اللغات این واژه رمن لباس دانسته شده و برابر است با جامه ها و به، چاپلوسی) مکر حیله: سخن آموز که تا پند نگیری ز سخن پند را باز ندانی ز لباسات و فریب. (ناصر خسرو. 42)، تملق چاپلوسی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طس (برخلاف قیاس) سوره های قرآن که با طس (سوره نمل) و طسم (سوره شعراسوره قصص) شروع می شود
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به طاوس، سبز زرین سبز دینار گون، آن که بچند رنگ زند، نوعی جامه رنگین، نوعی مروارید که سفیدی او با سیاهی و سبزی و سرخی ممزوج بود، نوعی یاقوت طاوسی رنگ، گیاهی است از تیر پروانه واران که به صورت درختچه ایست که ارتفاعش به حدود 5، 1 تا 2 متر می رسد و غالبا در کنار جاده ها و اراضی سیلیسی و بایر اروپای مرکزی و آسیای صغیر و ایران می روید. این گیاه ساقه های متعدد و فراوان دارد. شاخه های جوان آن زاویه دار و بی کرک و برنگ سبز می باشد، گلهایش بزرگ و مجتمع و برنگ زرد طلایی است. میوه اش به شکل نیام و پوشیده از کرکهای بلند است. طاوسی به علت گلهای زیبا و معطری که دارد به عنوان زینتی در باغچه ها و اکثر باغهای ایران کشت می شود. برگهای آن کم است به طوری که ظاهرا گیاه عاری از برگ به نظر می رسد. گلهای طاوسی از لحاظ شکل شبیه گلهای درخت اقاقیا ولی زرد رنگ است. از شاخه های طاوسی می توان الیافی جدا کرد و از آن طناب یا پارچه های ضخیم بافت رتم ست الخدیجه ست خدیجه طاووس اسپانیایی طاووسان. توضیح از گونه های اسپارتئین را یک آلکالوئید مقوی قلب است استخراج می کنند. یا طاوس اسپانیایی. طاوسی. یا طاوسی پا کوتاه. طاوسی رنگ. یا طاوسی رنگ. گونه ای طاوسی که به صورت درختچه ایست با شاخه راست که برگ و دانه آن دارای اثر دارویی است. برگهای این گیاه بیضی شکل و نوک تیز و کناره هاو سطح تحتانی آن از کرکهای ریز و کوتاه پوشیده شده است. در برگ و دانه آن آلکالوئیدهایی به نام لوئتین و ژینستئین و گلوکزیدی بنام ژنیستوزید وجود دارد. برگ و دانه گیاه مذکور دارای اثر مسهلی است و آن در ایران در جنگلهای قره داغ به فراوانی می روید طاوسی پا کوتاه جنسات الصباغین. یا طاوسی سفید. گونه ای طاوسی که دارای گلهای سفید است. یا طاوسی صحرایی. گونه ای طاوسی که به صورت درختچه ایست به ارتفاع 5، 1 تا 2 متر که غالبا در کنار جاده ها و اراضی سیلیسی و بایر اروپای مرکزی و فرانسه و دیگر دارای ساقه های متعدد و بی کرک و سبز رنگ می باشد، برگهایش 1 تا 3 برگچه دارد و گلهایش زرد رنگ است. گیاه مذکور تقریبا دارای 150 گونه است و مخصوصا از گونه های این طاوسی است که اسپارتئین را استخراج می کنند رتم رتم صحرایی گل طاوسی طاوسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسان
تصویر تناسان
آسوده مرفه، تندرست سالم، تن پرور خوشگذران تن آسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توامان
تصویر توامان
جنابه همزادان تثنیه توام. دو همزاد، دو همراه دو قرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
طلب کردن، طلبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
مشتاق، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
مشرق مقابل بابل مغرب، نغمه ایست از موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دواساز
تصویر دواساز
داروگر، داروساز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آوادان
تصویر آوادان
آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراسان
تصویر خراسان
((خُ))
مشرق، مقابل بابل، مغرب، نغمه ای است از موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
((خا))
خواستار، مشتاق، مدعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
((خا تَ))
خواهش کردن، آرزو داشتن، طلبیدن، اراده کردن، قصد داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لباسات
تصویر لباسات
((لِ))
مکر، حیله، تملق، چاپلوسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
طلب کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
Desirous, Wanting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
Desire, Want
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
жаждущий , желающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواستن
تصویر خواستن
желать , хотеть
دیکشنری فارسی به روسی