غذای مختصر که با آن سرگرم شوند پیش از غذای اصلی سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک
غذای مختصر که با آن سرگرم شوند پیش از غذای اصلی سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد رَهاوَرد، تُحفه، اَرمَغان، سَفته، نورَهان، نَوراهان، نَوارَهان، راهواره، بازآورد، عُراضه، بِلَک
پروانۀ کوچکی با بال های سفید یا خاکستری که بیشتر در روی درختان سیب، گوجه و آلو به سر می برد و روی برگ ها تارهایی می تند و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند و خسارت بسیار وارد می سازد
پروانۀ کوچکی با بال های سفید یا خاکستری که بیشتر در روی درختان سیب، گوجه و آلو به سر می برد و روی برگ ها تارهایی می تند و از شیرۀ آن ها تغذیه می کند و خسارت بسیار وارد می سازد
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در هزارگزی جنوب مینودشت. کوهستانی و معتدل. دارای 210 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، ابریشم، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و کرباس و شال و چادرشب و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
دهی از بخش مینودشت شهرستان گرگان واقع در هزارگزی جنوب مینودشت. کوهستانی و معتدل. دارای 210 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، ابریشم، حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچۀ ابریشمی و کرباس و شال و چادرشب و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
ترسیدن از چیزی. (از منتهی الارب). ترسیدن. (آنندراج). کلهس الشی ٔ کلهسه، ترسید و خوفناک گردید از آن. (از اقرب الموارد). کلهسه کلهسه، ترسید از او و فزع کرد. (ناظم الاطباء) ، کوشیدن و لازم گرفتن کار را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : کلهس علی العمل، کوشید و لازم گرفت آن کار را. (از اقرب الموارد) ، به کارزار روی آوردن و بر دشمن حمله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، هر دو دوش با هم قریب کرده سر فرود افکنده خمیده رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند، هو یمشی الکلهسه. (از اقرب الموارد)
ترسیدن از چیزی. (از منتهی الارب). ترسیدن. (آنندراج). کلهس الشی ٔ کلهسه، ترسید و خوفناک گردید از آن. (از اقرب الموارد). کلهسه ُ کلهسه، ترسید از او و فزع کرد. (ناظم الاطباء) ، کوشیدن و لازم گرفتن کار را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) : کلهس علی العمل، کوشید و لازم گرفت آن کار را. (از اقرب الموارد) ، به کارزار روی آوردن و بر دشمن حمله کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، هر دو دوش با هم قریب کرده سر فرود افکنده خمیده رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند، هو یمشی الکلهسه. (از اقرب الموارد)