- لهز (سَ بَ لَ)
درآمیختن با قوم. در میان قوم شدن. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، لگد زدن بر سینه. مشت بر سینه زدن. لکز. مشت بر تندی زیر بناگوش و بر گردن زدن. (منتهی الارب). مشت بر گردن زدن. (اززوزنی) ، نیزه بر سینه زدن. (منتهی الارب). مشت و نیزه بر سینه زدن. (منتخب اللغات) ، به سر زدن شتربچه و بره پستان مادر را وقت شیر مکیدن. (منتهی الارب) ، بازداشتن. (زوزنی) ، دوموی شدن. (منتهی الارب). آمیختن سپیدی موی با سیاهی. (منتهی الارب) (منتخب اللغات)
