جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لیز

لیز

لیز
زمین نمناک و لغزنده، هر چیزی که رطوبت و لغزندگی داشته باشد
لیز خوردن: سُر خوردن، لغزیدن
لیز
فرهنگ فارسی عمید

لیز

لیز
نسو، لغزان، املس، لغزناک، سخت هموار، مانند مرمری تراشیده و بر زمین نصب کرده که پای رونده بر آن لغزد، لغزاننده، چنانکه زمین یخ بسته، لغزنده و نرم را گویند و هر چیز که با او لغزندگی و نرمی باشد، (برهان)، لغزنده: معده لیز و آب هندوانه،
- لیز شدن معده، کم شدن ماسکۀ آن،
، لزج، لزجه، چسبنده، بالعاب، آمیخته،
دست افزار کشیدن بر چیزی، (برهان)،
مزید مؤخر کلماتی است، چون: پالیز، کفچلیز، دهلیز، جالیز، فالیز
لغت نامه دهخدا