- لندره
- نوعی از سقرلات کم بها: و سمور ولندره نیز بتحویل صاحب جمع خزانه عامره مقرر است، لباسی بوده مانند بارانی، دوخته ای از پارچه و چرم که روپوش کجاوه و امثال آن می کرده اند
معنی لندره - جستجوی لغت در جدول جو
- لندره ((لَ دَ رَ یا رِ))
- لباسی بوده مانند بارانی، دوخته ای از پارچه و چرم که روپوش کجاوه و امثال آن می کرده اند
- لندره
- نوعی پارچه یا جامه، آنچه از پارچه یا چرم برای پوشش کجاوه می دوختند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مردم نا تراشیده و نا هموار، چوب کنده نا تراشیده که گاه آنرا در پس در اندازند تا گشوده نگردد و گاه سوراخ کنند و پای مجرمان را بدان محکم نمایند: (بر گردن مخالف و بر پای دشمنت نکبت کند دو شاخی و محنت کلندری)، (پور بهای جامی)
ناهموار، چوب نتراشیده
روغن غان، پیگال پیمانه بزرگ سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون. حرامزاده
ژنده، پاره، جرجره
چوبی که برای هموار ساختن چین و چروک جامه به کار می بردند، برای مثال پیری کجا برد ز تو گرمابه و گلاب / خیره مده گلیم کهن را به جندره (ناصرخسرو۱ - ۴۳۰)
کفش که ساق آن کوتاهتر از نیم چکمه است
مرغی است کوچک کبود که در آب نشیند کندره. توضیح ازین تعریف که در فرهنگها (معیار جمالی سروری) آمده هویت آن شناخته نشد
سند، بچه ای که از سر راه بردارند، آنکه پدر و مادرش معلوم نباشد، حرام زاده
لندش غرغر
ندرت در فارسی کمیابی، تنهایی تنها بودن
دوختن لندره، گل و بوته چرمین که بچادر و تجیر میدوزند
آنکه لندره دوزد
دوختن گل و بوته از چرم یا چیز دیگر به چادر یا تجیر برای زینت آن