جدول جو
جدول جو

معنی لنب - جستجوی لغت در جدول جو

لنب
لنبه، فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
تصویری از لنب
تصویر لنب
فرهنگ فارسی عمید
لنب
بزرگ و سنگین: بتر از بتر چیست ک بدمست لنب کنارت پرافعی است برخود مجنب، (نزاری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لنب
((لُ))
بزرگ و سنگین
تصویری از لنب
تصویر لنب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنبک
تصویر لنبک
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سقائی جوانمرد در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لنبر
تصویر لنبر
کفل، سرین، فربه، قوی هیکل، لمتر، لنبک، لبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنبک
تصویر لنبک
لنبه، فربه، چاق، نرم و ملایم مانند نان کلفت و تازه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
مردم بزرگ تن و فربه، بزرگ سرین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبک
تصویر لنبک
فربه و پر گوشت چاق و چله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبر
تصویر لنبر
مردم قوی هیکل و فربه و گنده و نا هموار بمعنی کفل و سرین هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبه
تصویر لنبه
((لُ بِ))
مردم قوی هیکل و فربه و گنده، لنبر، لنبک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبک
تصویر لنبک
((لُ بَ))
مردم قوی هیکل و فربه و گنده، لنبر، لنبه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبر
تصویر لنبر
((لُ بَ))
ران، سرین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبر
تصویر لنبر
((لَ بَ))
مردم قوی هیکل و فربه و گنده، لنبه، لنبک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبوس
تصویر لنبوس
اندرون دهان گرد بر گرد رخساره از جانب درون لپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبانیدن
تصویر لنبانیدن
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنباننده
تصویر لنباننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبانده
تصویر لنبانده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برده
فرهنگ لغت هوشیار
غذایی نرم (مانند پلویا نان) را باعجله و حرص و نیم جویده فرو دادن: خلاصه هزار کار سیاه و سفید میکند که بگانم فقط یکیش از دست جلال ساخته باشد: لمباندن
فرهنگ لغت هوشیار
زنی که قیادت فاحشگان را بعهده دارد خانم رئیس: بخود گفتم عجب نبود که نفرت کنند از صحبت لنبان لبیبان (نزاری لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنبوس
تصویر لنبوس
((لُ))
اندرون دهان، گردبرگرد رخساره از جانب درون، لب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنبان
تصویر لنبان
((لَ))
زن فاحشه ای که واسطه برای زن های دیگر می شود
فرهنگ فارسی معین
زن بدکار که پیر شده باشد و زن های دیگر را به فحشا و بی عفتی وادار کند، برای مثال به خود گفتم عجب نبود که نفرت / کنند از صحبت لنبان لبیبان (نزاری - لغت نامه - لنبان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنبوس
تصویر لنبوس
اندرون دهان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنب
تصویر جنب
کنار، سو
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لقب
تصویر لقب
پاژنام، فرنام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذنب
تصویر ذنب
خطا، معصیت، گناه، جرم
فرهنگ لغت هوشیار
کوته بالا عضوی از حیوان که در منتهای خلفی وی قرار دارد و آن از تعدد مهره های استخوان در دنبالچه بوجودآمده است. در جانوران چهار پا دم بشکل دسته ای مو در پشت پاها آویزان است و در پرندگان بشکل پرهایی که در پایان بدن آنها روییده. یا دم گاو دنب گاو، تازیانه بزرگ، نفیر گاودم. یا با دم خود گردو شکستن بسیار شاد وخندان بودن از پیشامدی نیک. یا دم بتله ندادن طوری با احتیاط زفتار کردن که دچار عواقب وخیم نشوند. یا دم گاوی بدست آوردن (داشتن) وسیله ای (برای امرار معاش) بدست آوردن (داشتن)، ساقه کوتاه و باریکی که میوه یا دانه آن بوسیله آن به شاخه درخت و گیاه متصل است. یا دم خروس دمب خروس دنب دیک، بهانه: (دم خروسی در دست دارد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنب
تصویر جنب
پهلو حرکت، جنب و جوش حرکت، جنب و جوش غریب، بیگانه غریب، بیگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انب
تصویر انب
بادمجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حنب
تصویر حنب
کجی ساقه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنب
تصویر خنب
خوی طبیعت
فرهنگ لغت هوشیار
سنت: روزگار پاره ای از روزگار اسپ تیز رو نوند در ترکیب به معنی سنبنده (سوراخ کننده) آید: آهن سنب، سم چارپایان، خانه زیر زمینی جهت درویشان سمج، آغل گوسفندان سمج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شنب
تصویر شنب
خوشابی در دندان ها، بروت روز خنک گنبد قبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذنب
تصویر ذنب
جرم، گناه، کار ناروا
ذنب لایغفر: گناه نابخشودنی
فرهنگ فارسی عمید