معنی لنبوس - فرهنگ فارسی معین
معنی لنبوس
- لنبوس((لُ))
- اندرون دهان، گردبرگرد رخساره از جانب درون، لب
تصویر لنبوس
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با لنبوس
لنبوس
- لنبوس
- اندرون دهان را گویند یعنی گرد به گرد رخساره از جانب درون. (برهان). درون دهان گرداگرد
لغت نامه دهخدا
انبوس
- انبوس
- تخمی باشد که آنرا نانخواه گویند و بتقدیم ثالث بثانی هم بنظر آمده است. (برهان قاطع) (از هفت قلزم) (از آنندراج). نانخواه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خلنبوس
- خلنبوس
- سنگ آتش زنه. سنگ چخماق. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
لبوس
- لبوس
- لباس. ثوب. لبس. ملبس. پوشیدنی. پوشاک. جامه. هر چه درپوشند. پوشش، زره. درع. منه قوله تعالی: و علمناه صنعه لبوس، ای الدّرع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا