موی پیچه. (منتهی الارب). موی تا زیرنرمۀ گوش فروآویخته. ج، لمم، لمام. الشعر الذی یجاوز الاذن فاذا بلغت المنکبین فهی جمه. (بحر الجواهر) (منتهی الارب). موی تا دوش. موی تا به دوش رسیده. (مهذب الاسماء). موی که از بناگوش گذشته باشد. (غیاث) : لمه مشیطه، (موی) شانه کرده، آنچه پراکنده شود از سر میخ فروکوفته به سنگ. (منتهی الارب)
موی پیچه. (منتهی الارب). موی تا زیرنرمۀ گوش فروآویخته. ج، لمم، لمام. الشعر الذی یجاوز الاذن فاذا بلغت المنکبین فهی جمه. (بحر الجواهر) (منتهی الارب). موی تا دوش. موی تا به دوش رسیده. (مهذب الاسماء). موی که از بناگوش گذشته باشد. (غیاث) : لمه مشیطه، (موی) شانه کرده، آنچه پراکنده شود از سر میخ فروکوفته به سنگ. (منتهی الارب)
کلمه ترکی است و چون مزید مؤخری در بعض کلمات ترکی مستعمل در فارسی درآید. مزید مؤخری است در کلمات مأخوذه از ترکی و مجموع مرکب صورت اسم مصدری است که به معنی اسم است: تولمه (آتش سرخ کن یا آتش گردان) ، سوزلمه (چلو صافی) ، چالمه (یخدان چرمین) ، چاتلمه (دم دم) ، بقلمه (گوسفند درست بریان) ، دلمه (غذائی از گوشت و لپه پخته در برگ مو یا کلم پیچیده) قابلمه (باطیۀ دردار) ، تابلمه (رشته ای چند به هم تافته). و گاه اسم مصدر، چون: کفلمه (از:کف عربی + لمه) و دیشلمه (از: دیش، دندان + لمه)
کلمه ترکی است و چون مزید مؤخری در بعض کلمات ترکی مستعمل در فارسی درآید. مزید مؤخری است در کلمات مأخوذه از ترکی و مجموع مرکب صورت اسم مصدری است که به معنی اسم است: تولمه (آتش سرخ کن یا آتش گردان) ، سوزلمه (چلو صافی) ، چالمه (یخدان چرمین) ، چاتلمه (دُم دُم) ، بقلمه (گوسفند درست بریان) ، دلمه (غذائی از گوشت و لپه پخته در برگ مو یا کلم پیچیده) قابلمه (باطیۀ دردار) ، تابلمه (رشته ای چند به هم تافته). و گاه اسم مصدر، چون: کفلمه (از:کف عربی + لمه) و دیشلمه (از: دیش، دندان + لمه)
یاران، گروه از سه تا ده. (منتهی الارب). گروهی از زنان. (مهذب الاسماء) ، همزاد مرد. (منتهی الارب). همزاد. (دهار) (مهذب الاسماء) ، هم شکل و مانند. (منتهی الارب). مانند. (دهار) ، پیشوا. (منتهی الارب)
یاران، گروه از سه تا ده. (منتهی الارب). گروهی از زنان. (مهذب الاسماء) ، همزاد مرد. (منتهی الارب). همزاد. (دهار) (مهذب الاسماء) ، هم شکل و مانند. (منتهی الارب). مانند. (دهار) ، پیشوا. (منتهی الارب)
کوش، خواست، سختی، روزگار، گرد آمده فراهم آمده، آوندها، یک دیدار یک بازدید، دلگذشت گروه از 3 تا 10 تن، همزاد همانند، سرور پیشوا، پیشوایی موی پیچه موی کوتاه تا زیر نرمه گوش، موی ژولیده
کوش، خواست، سختی، روزگار، گرد آمده فراهم آمده، آوندها، یک دیدار یک بازدید، دلگذشت گروه از 3 تا 10 تن، همزاد همانند، سرور پیشوا، پیشوایی موی پیچه موی کوتاه تا زیر نرمه گوش، موی ژولیده
ناله و خروش مرد دورافتاده از وطن ویاران: (از نفثه المصدوری که مهجوری بدان راحتی تواند یافت چاره نیست و از انین المجهوری که رنجور را درشب دیجور هجر بدان شفایی تواند بود گریز نه)
ناله و خروش مرد دورافتاده از وطن ویاران: (از نفثه المصدوری که مهجوری بدان راحتی تواند یافت چاره نیست و از انین المجهوری که رنجور را درشب دیجور هجر بدان شفایی تواند بود گریز نه)